چند شاتی
چند شاتی
" بازی شانس "
PART : 32
سون هی: پس ینی شعر دیشبمم خوندی؟
تهیونگ: بله، در ستایش عشق نوشته بودی
لپام رنگ گرفت
سون هی: خب تجربه اولین سفرمون بود، دلم خواست ستایشش کنم
از واکنشی که نشون داد خندهم گرفت
از روم رفت کنار و به سقف زل زد
تهیونگ: خوش به حالت که میتونی تجربه اولین سفرمونو اینطوری توصیف کنی
بلند خندیدم
سون هی: منظورت چیه؟
تهیونگ: خب ببین من اگه بخوام از تجربه اولین سفر بنویسم اینطوری میشه:
از پدرش میترسم
میدانم زمانی که بازگردیم، مرا به چند تکه مساوی تقسیم میکند
او اگر بفهمد که ما بدون نامزدی و عقد رسمی به زن و شوهر تبدیل شدیم، حتما مرا عقیم میکند
عشق من پدری دارد که اگر...
نذاشتم ادامه بده و با قهقهه محکم زدم به شونهش
سون هی: وایییی بسههههه
با خنده اومد سمتم و لپمو محکم گاز گرفت
جیغم در اومد
سون هی: بابا درد داره خو
تهیونگ: تقصیر خودته به من چه
سون هی: نمیخوام
پتو رو از رو جفتمون زد کنار و از جاش بلند شد
تهیونگ: خب پس پاشو بریم حموم
جیغ کشیدم
سون هی: نخیرممممم عه خجالت میکشم
براید استایل بغلم کرد و بردم سمت حموم
تهیونگ: دو تا چیزو باید بدونی
سون هی: چی؟
تهیونگ: من عاشق سکس ایستاده تو حمومم، پس وقتی رسمی زنم شدی زیاد میریم حموم
ضربان قلبم رفت بالا
سون هی: خب؟
تهیونگ: پس الان که شرایط سکس ایستاده نیست، فقط میریم حموم تا ماساژت بدم زندگیم، باشه؟
اوهوم آرومی گفتم
سرمو بوسید
تهیونگ: آفرین، پس خجالت نکش
دیگه مخالفت نکردم و اجازه دادم به کارش برسه
آخه راستش خودمم بدم نمیومد که اینطوری مراقبم باشه
اوامه دارد شاهدخت
حمایت؟!
" بازی شانس "
PART : 32
سون هی: پس ینی شعر دیشبمم خوندی؟
تهیونگ: بله، در ستایش عشق نوشته بودی
لپام رنگ گرفت
سون هی: خب تجربه اولین سفرمون بود، دلم خواست ستایشش کنم
از واکنشی که نشون داد خندهم گرفت
از روم رفت کنار و به سقف زل زد
تهیونگ: خوش به حالت که میتونی تجربه اولین سفرمونو اینطوری توصیف کنی
بلند خندیدم
سون هی: منظورت چیه؟
تهیونگ: خب ببین من اگه بخوام از تجربه اولین سفر بنویسم اینطوری میشه:
از پدرش میترسم
میدانم زمانی که بازگردیم، مرا به چند تکه مساوی تقسیم میکند
او اگر بفهمد که ما بدون نامزدی و عقد رسمی به زن و شوهر تبدیل شدیم، حتما مرا عقیم میکند
عشق من پدری دارد که اگر...
نذاشتم ادامه بده و با قهقهه محکم زدم به شونهش
سون هی: وایییی بسههههه
با خنده اومد سمتم و لپمو محکم گاز گرفت
جیغم در اومد
سون هی: بابا درد داره خو
تهیونگ: تقصیر خودته به من چه
سون هی: نمیخوام
پتو رو از رو جفتمون زد کنار و از جاش بلند شد
تهیونگ: خب پس پاشو بریم حموم
جیغ کشیدم
سون هی: نخیرممممم عه خجالت میکشم
براید استایل بغلم کرد و بردم سمت حموم
تهیونگ: دو تا چیزو باید بدونی
سون هی: چی؟
تهیونگ: من عاشق سکس ایستاده تو حمومم، پس وقتی رسمی زنم شدی زیاد میریم حموم
ضربان قلبم رفت بالا
سون هی: خب؟
تهیونگ: پس الان که شرایط سکس ایستاده نیست، فقط میریم حموم تا ماساژت بدم زندگیم، باشه؟
اوهوم آرومی گفتم
سرمو بوسید
تهیونگ: آفرین، پس خجالت نکش
دیگه مخالفت نکردم و اجازه دادم به کارش برسه
آخه راستش خودمم بدم نمیومد که اینطوری مراقبم باشه
اوامه دارد شاهدخت
حمایت؟!
- ۱۱.۴k
- ۲۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط