چند شاتی
" بازی شانس "
PART : 33
🔹از دید سون هی🔹
یه تیکه از گوشتی که کباب شده بودو برداشتم و گرفتم طرف تهیونگ
سون هی: بگو آآآ
خنده دندون‌نمایی کرد
تهیونگ: الان جدی هستی دیگه؟
سون هی: بلهههه، بگو آآآ
با خنده دهنشو باز کرد و لقمه‌ای که براش آماده کرده بودمو خورد
سون هی: خوشمزه‌س؟
سرشو تکون داد
تهیونگ: این یکی آره، از تمام لقمه‌هایی که تا الان خوردم خوشمزه‌تر بود
ذوق کردم و دوباره براش لقمه گرفتم، اول یه تیکه گوشت، بعد یکم سبزیجات، همشو یه جا کردم و بردم سمت دهنش
دوباره با خنده دهنشو باز کرد و لقمه رو خورد
سون هی: خب دیگه بسه، خودت غذاتو بخور
با دهن پر جواب داد
تهیونگ: چراااا؟؟
سون هی: میخواستم ببینم اگه بیرون باشیم، پایه دیوونه‌بازی هستی یا نه
سرشو به طرفین تکون داد
تهیونگ: عجب آدمی هستی بخدا
سون هی: خداروشکر که پایه‌ای، از اینایی که وقتی میرن بیرون تمام توجهشون به اطرافشونه خوشم نمیاد
تهیونگ: تا وقتی کاری که داریم انجامش میدیم، به جامعه آسیب نمیرسونه و قانونی رو زیر پا نمیذاره، من پایه همه دیوونه‌بازیات هستم
سون هی: خب الان اگه مست کنیم به کسی آسیب نمیرسه نه؟
خندید
تهیونگ: بذار رفتیم خونه شراب میخوریم
سون هی: سوجو بهتر نیست؟
تهیونگ: شام زیاد خوردیم، میترسم حالت بد شه، خیلی زهرماره‌ها
سون هی: قبوله عشقم، پس نصف مسیرو پیاده‌روی میکنیم که غذا هضم شه، بعدش که رسیدیم خونه شراب میخوریم
تهیونگ: چشم

ادامه دارد خانوم کوچولو
حمایت؟!
دیدگاه ها (۱)

چند شاتی" بازی شانس "PART : 34🔹دو ساعت بعد، از دید تهیونگ🔹به...

چند شاتی

چند شاتی" بازی شانس "PART : 32 سون هی: پس ینی شعر دیشبمم خون...

چند شاتی" بازی شانس "part : 31تا چند لحظه نگاش کردم و چیزی ن...

چند شاتی

چند شاتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط