چند شاتی
" بازی شانس "
PART : 17
تهیونگ: خب حالا نپیچون، دلیل چهارمو بهم بگو
یه نفس عمیق کشیدم
سون هی: دلم میخواست بیشتر شیطونی کنیم
با خنده و تعجب پرسید چی؟
سون هی: به نظرم اگه نامزد کنیم، یکم از هیجان شیطونی کردن کم میشه، موافق نیستی؟
سرشو تکون داد
سون هی: خب مثلا همین الان، دیدی که چقد چسبید؟
لباشو رو هم فشار داد تا خندهش نگیره
سون هی: نخند بهم بخدا راس میگم، بابام اون روز تجربه شیطونیمونو خراب کرد، برای همین دلم خواست بیشتر از این تجربهها داشته باشیم
دیگه نتونست طاقت بیاره و بلند خندید
تهیونگ: تو دیوونهترین و جذابترین دختر دنیایی سون هی
زیر لب غر زدم
سون هی: دستم ننداز
با حرص صورتمو گرفت و سرشو نزدیکم کرد، لپمو محکم گاز گرفت
جیغ کشیدم
سون هی: آییییییی
جای گازشو محکم بوسید
تهیونگ: تو رو باید اینقد گاز بگیرم جای سالم نمونه رو تنت
خجالت کشیدم
سون هی: خو دیگه خجالتم نده
ماشینو روشن کرد و راه افتاد
تهیونگ: خب الان کجا بریم شیطونی؟
چشمام برق زد و بازوشو گرفتم
سون هی: ینی پایه هستی؟
تهیونگ: معلومه که آره
سون هی: بیا بریم سفر
تهیونگ: سفر؟
سون هی: آره، بیخبر، بدون برنامهریزی، بدون هماهنگی
تهیونگ: نمیشه که
سون هی: چرا نشه؟ میدونی که اگه بگیم بهمون اجازه نمیدن
تهیونگ: چند روز؟
سون هی: 3 روز
تهیونگ: چرا 3؟
ادامه دارد ماهزاد
حمایت؟!
PART : 17
تهیونگ: خب حالا نپیچون، دلیل چهارمو بهم بگو
یه نفس عمیق کشیدم
سون هی: دلم میخواست بیشتر شیطونی کنیم
با خنده و تعجب پرسید چی؟
سون هی: به نظرم اگه نامزد کنیم، یکم از هیجان شیطونی کردن کم میشه، موافق نیستی؟
سرشو تکون داد
سون هی: خب مثلا همین الان، دیدی که چقد چسبید؟
لباشو رو هم فشار داد تا خندهش نگیره
سون هی: نخند بهم بخدا راس میگم، بابام اون روز تجربه شیطونیمونو خراب کرد، برای همین دلم خواست بیشتر از این تجربهها داشته باشیم
دیگه نتونست طاقت بیاره و بلند خندید
تهیونگ: تو دیوونهترین و جذابترین دختر دنیایی سون هی
زیر لب غر زدم
سون هی: دستم ننداز
با حرص صورتمو گرفت و سرشو نزدیکم کرد، لپمو محکم گاز گرفت
جیغ کشیدم
سون هی: آییییییی
جای گازشو محکم بوسید
تهیونگ: تو رو باید اینقد گاز بگیرم جای سالم نمونه رو تنت
خجالت کشیدم
سون هی: خو دیگه خجالتم نده
ماشینو روشن کرد و راه افتاد
تهیونگ: خب الان کجا بریم شیطونی؟
چشمام برق زد و بازوشو گرفتم
سون هی: ینی پایه هستی؟
تهیونگ: معلومه که آره
سون هی: بیا بریم سفر
تهیونگ: سفر؟
سون هی: آره، بیخبر، بدون برنامهریزی، بدون هماهنگی
تهیونگ: نمیشه که
سون هی: چرا نشه؟ میدونی که اگه بگیم بهمون اجازه نمیدن
تهیونگ: چند روز؟
سون هی: 3 روز
تهیونگ: چرا 3؟
ادامه دارد ماهزاد
حمایت؟!
- ۱۴.۳k
- ۱۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط