چند شاتی

" بازی شانس "
PART : 21
🔹از دید تهیونگ🔹
بعد از اینکه خریدمون تکمیل شد، یه دور دیگه تو فروشگاه زدیم تا مطمئن شیم چیزی رو جا نذاشتیم که سون هی کنار یه قفسه وایساد
سون هی: من از اینا میخوام
یه نگاه به جعبه‌ای که داشت بهش اشاره میکرد انداختم، یه بازی بود
تهیونگ: چی هست اصن؟
سون هی: نمیدونم ولی روش نوشته بازی کاپلی، بخریمش؟
تهیونگ: فکر بدی نیست فقط بازیش سخت نباشه
سون هی: صبر کن از فروشنده میپرسیم چطوریه
تهیونگ: قبوله
سون هی جعبه بازی رو برداشت و رفت سمت یکی از فروشنده‌های خانم
سون هی: ببخشید خانم، میشه لطفا این بازیو بهمون توضیح بدین؟ سخته یا آسون؟ خوش میگذره؟
دختره با خجالت یه نگاه به من انداخت و سرسری توضیح داد
بازی کاپلی هستش دیگه، با پارتنرتون باید انجامش بدین
سون هی: خب تا اینجاشو خودم میدونم، یکم از بازی بگید، میخوام بفهمم سخته یا نه
دختره با خجالت خندید
خیلی سخته
کنجکاو شدم و رفتم جلو
تهیونگ: خیلی سخته؟ مگه شرایطش چیه؟
خب شما تاس میندازید و هر کی از نقطه شروع رسید به پایان، برنده میشه، اما این بازی برنده نداره
تهیونگ: ینی چطوری؟
بین راه و تا رسیدن به مقصد، یه سری خونه‌ها هستن که مجازات دارن، اون مجازات‌ها توسط پارتنر شما اجرا میشن
تهیونگ: خب؟
خب وقتی مجازات میشید، دیگه نمیتونید بازی رو ادامه بدید و جفتتون می‌بازید
تهیونگ: چقدر عجیب
دختره خندید
تا بازی نکنید متوجه نمیشید
سون هی ذوق کرد
سون هی: بخریمش؟ حس میکنم خیلی کیف بده
سرمو تکون دادم
تهیونگ: باشه عزیزم
فقط یادتون نره خامه هم بخرید
سون هی: خامه؟
بله، این بازی نیاز به خامه و عسل و این چیزا هم داره
تهیونگ: جلل‌الخالق

ادامه دارد
دیدگاه ها (۰)

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

چند پارتی" بازی شانس "part : ۲۵با خوشحالی از جام بلند شدم و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط