چند شاتی
" بازی شانس "
PART : 23
🔹از دید تهیونگ🔹
تا سون هی بره دوش بگیره، منم از فرصت استفاده کردم و تو حموم یکی دیگه از اتاقا دوش گرفتم، یکم ورزش کششی انجام دادم تا خستگی رانندگی از تنم بره بیرون، بعدش گوشیمو چک کردم، از طرف بابا پیام داشتم
+ سون هی با توعه؟ خانوادهش نگرانن
- آره بابا
سریع جواب داد
+ چرا بیخبر رفتین پسر؟ مامانش رنگ به روش نیست
- تصمیم یهویی گرفتیم، لطفا خیالشونو راحت کن بابا. سون هی رو سالم برمیگردونم
+ باشه، خیلی مراقب باش
- چشم
+ کی برمیگردین؟
- 3 روزه اومدیم
+ در دسترس باش
- چشم
دیگه جوابی نداد و منم فرصت کردم رو تخت ولو شم تا نوتیفامو چک کنم، با دیدن نوشته جدید از شاعر دوستداشتنی زندگیم، با لبخند لینکو باز کردم تا ببینم این بار چطوری میخواد حال و هوای دلشو برامون توصیف کنه:
بیسبب و بیعلت نبود که عشق را ستایش کردیم،
و یا من عشق را ستایش کردم،
ما برای پرستاری از عشق، از علتها گریختیم،
دیگر عشق تفنن، دوری از گرما و سرمای خانه و جهان نبود،
سکوت سالهای کبیسه را با عشق مداوا کردیم،
در زمان حال، هراس و جراحت از عشق، در هراس و زندگی ما متوقف میشد،
ما پس از ستایش عشق، سکوت را انتخاب کردیم،
از سکوت ما دوباره عشق رویت شد،
این بار ما عشق را با عطر بهار نارنجها تزئین کردیم.
با لبخند نوشتهشو لایک کردم و رفتم تو فکر
فک کنم الان تنها موضوعی که ممکنه بین ما مشکل پیش بیاره، اینه که من فهمیدم شاعر، همون سون هی خودمه! واقعا چطوری بهش بگم که شوکه نشه؟
ادامه دارد..
اسمات تو راهه دوستان
PART : 23
🔹از دید تهیونگ🔹
تا سون هی بره دوش بگیره، منم از فرصت استفاده کردم و تو حموم یکی دیگه از اتاقا دوش گرفتم، یکم ورزش کششی انجام دادم تا خستگی رانندگی از تنم بره بیرون، بعدش گوشیمو چک کردم، از طرف بابا پیام داشتم
+ سون هی با توعه؟ خانوادهش نگرانن
- آره بابا
سریع جواب داد
+ چرا بیخبر رفتین پسر؟ مامانش رنگ به روش نیست
- تصمیم یهویی گرفتیم، لطفا خیالشونو راحت کن بابا. سون هی رو سالم برمیگردونم
+ باشه، خیلی مراقب باش
- چشم
+ کی برمیگردین؟
- 3 روزه اومدیم
+ در دسترس باش
- چشم
دیگه جوابی نداد و منم فرصت کردم رو تخت ولو شم تا نوتیفامو چک کنم، با دیدن نوشته جدید از شاعر دوستداشتنی زندگیم، با لبخند لینکو باز کردم تا ببینم این بار چطوری میخواد حال و هوای دلشو برامون توصیف کنه:
بیسبب و بیعلت نبود که عشق را ستایش کردیم،
و یا من عشق را ستایش کردم،
ما برای پرستاری از عشق، از علتها گریختیم،
دیگر عشق تفنن، دوری از گرما و سرمای خانه و جهان نبود،
سکوت سالهای کبیسه را با عشق مداوا کردیم،
در زمان حال، هراس و جراحت از عشق، در هراس و زندگی ما متوقف میشد،
ما پس از ستایش عشق، سکوت را انتخاب کردیم،
از سکوت ما دوباره عشق رویت شد،
این بار ما عشق را با عطر بهار نارنجها تزئین کردیم.
با لبخند نوشتهشو لایک کردم و رفتم تو فکر
فک کنم الان تنها موضوعی که ممکنه بین ما مشکل پیش بیاره، اینه که من فهمیدم شاعر، همون سون هی خودمه! واقعا چطوری بهش بگم که شوکه نشه؟
ادامه دارد..
اسمات تو راهه دوستان
- ۱۱.۹k
- ۱۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط