چند شاتی

" بازی شانس"
PART : ۸
مامانم: منم همین‌طور. دوس دارم بیشتر در موردش بدونم
آقایی چویی مغرورانه به سون هی نگاه انداخت و با لبخند شروع به صحبت در مورد گنجی کرد که قرار بود مال من بشه
آقای چویی: سون هیِ من 19 سالشه، دانشجوی ادبیاته، عاشق شعر گفتن و کتاب خوندنه. دنیاش یکم با ماها فرق داره
هر چی آقای چویی بیشتر صحبت میکرد، اشتیاق بابام بیشتر میشد
بابام: چه فرقی؟
آقای چویی: بدون ترس زندگی میکنه، قلب زلالی داره، پر از جوونی و زیباییه
بابام یه نفس عمیق کشید و سعی کرد لبخندشو کنترل کنه
بابام: پس فکر کنم الان نوبت منه که به پسرم بخاطر همچین انتخابی افتخار کنم
🔹🔹🔹

ادامه دارد ماهزاد
حمایت؟!

✿▪︎_▪︎✿
دیدگاه ها (۰)

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی" بازی شانس "PART : 34🔹دو ساعت بعد، از دید تهیونگ🔹به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط