پژوآکپآرت چهارم

پِژوآک.°•_پآرت چهارم
.
کوک گفت:
"این فقط یه بازیه؟"
حرفش بیشتر شبیه یک فکر بلند بود تا سوال

تهیونگ سرش را کمی کج کرد نگاه تیزش یک لحظه نرم شد.
"اره..بازی ای که قوانینش رو ما مینویسیم."

کوک نفس عمیقی کشید زیپ را تا انتها پایین کشید.
چشمش افتاد به فهرستی از نامها؛ کنار هر اسم علامت های
عجیبی که معنایش را هنوز نمی دانست

تهیونگ یک قدم جلو آمد سایه ی هیکلش افتاد روی شانه ی کوک.
زمزمه کرد:
"از الان به بعد دیگه هیچ چیز مثل قبل نیست.
اگه پا تو بذاری نمیتونی فقط تماشاچی باشی.
دیگه نمیتونی فرار کنی خرگوشک،هرجا بری،منم هستم..شاید دیدی حتی زودتر از خودت اونجام..!"

کوک سر بلند کرد.
برای اولین بار نگاهشان نه از جنس تهدید بود نه از جنس فرار
چیزی میان کشش و خطر مثل خط باریکی که لبه ی تیغ را به شعله وصل میکند.

کوکبی صدا سری تکان داد.
کاغذ را برداشت.

تهیونگ لبخند محوی زد آن نیمه لبخند همیشگی که حالا رنگ تازه ای داشت.
"به زندگی جدید خوش اومدی،خرگوشِ تازه کار."

صدای تور پاره ی بسکت در باد تکان خورد مثل زنگی که شروع مرحله ی بعد را اعلام کند.

"خب این پارت هم تموم شد شرایط خاصی نداره فقط لایک اینبار ۷۰ کنید بازنشر یادتون نره چون لایکا تقریبا ۷۰ شده بود گذاشتمش."
.
#فیک #فیکشن #بی‌تی‌اس #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس #بنگتن
دیدگاه ها (۱۱)

عزیزان منو با کی شیپ میکیند؟تاحالا اینو نپرسیده بودمخالی نزا...

پِژوآک.°•_پآرت پنجم..ابرها مثل تکه های دود روی آسمان خزیده ب...

هرچی فکر میکنم دلم نمیخواد اسم نسکا بی صاحب بمونه،کسی هست گر...

پِژوآک.°•_پآرت سوم.جونگکوک یک لحظه مکث کرد نگاهش از برق فلزه...

پژواک - پارت نهمسالها گذشت.مدرسه حیاط نم زده تور پاره ی بسکت...

پژواک پارت هشتمجونگکوک سرش را بالا گرفت.تهیونگ حالا خیلی نزد...

پژواک - پارت دهمکوک هنوز روی صندلی نشسته بود دستها بسته قلبش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط