پژواک پارت هشتم

جونگکوک سرش را بالا گرفت.

تهیونگ حالا خیلی نزدیک بود طوری که میتوانست بوی فلز سرد و باران را از لباسش حس کند.

تهیونگ گفت:

نذار چیزی که دنبالشی این قدر راحت از بین بره هر اسمی که پاک بشه یه فرصت از دست میره

کوک نفسش را بیرون داد.

من دنبال اسم نیستم دنبال معنی اشم

ته خندید.

و معنی همیشه خطرناکه خرگوشک

صدای رعد از دور پیچید و هر دو چند لحظه ساکت ماندند.

ته آرام خم شد و برگه ی خیس را از زمین برداشت.

جوهر پخش شده بود فقط یک حرف مانده بود R

تهیونگ برگه را جلوی چشم کوک گرفت.

فقط همین مونده بقیه رو بارون پاک کرد یعنی فقط یکی برات مونده کسی که باید پیداش کنی

کوک ابرو در هم کشید "کیه؟"

ته سرش را کمی به چپ خم کرد لبخندش باریک شد کسی که قبل از تو انتخاب شده بود ولی بازی رو نصفه رها کرد.

کوک با صدایی خفه پرسید و حالا اون کجاست؟

تهیونگ نگاهش را به افق دوخت جایی که آسمان با بام خاکستری یکی میشد. شاید هنوز توی مدرسه ست. شاید هم فقط پژواک صدای قدم هاش مونده

باد دوباره وزید و تهیونگ یک قدم عقب رفت. برگه را در مشت کوک گذاشت و گفت تا قبل از غروب فردا پیداش کن و گرنه بازی خودش تصمیم میگیره که حذف کی باشه.

سایه اش آرام در مه باران محو شد. کوک ماند با برگه ی خیس و حرفی که توی ذهنش می پیچید بازی خودش تصمیم میگیره

زیر لب گفت: "ولی این بار منم بازی نمیکنم من میسازمش"

و قطره ای از باران روی برگه چکید درست روی حرف R -
انگار نقطه ی شروع مرحله ی بعد زده شده باشد.
دیدگاه ها (۳۶)

خب الان دیگه تا پارت آخر پژواک رو میزارم بعد میرم اون فیک وی...

یکی بیاد نجاتم بده وای_دارم جر میخورم کمکدیگه نمیرم عروسی را...

black flower(p,193)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط