#Gentlemans_husband
#season_Third
#part_246
+جوابی نشنیدم!
همه هول هولکی چشمی گفتن
از اون بخش زدم بیرونو دوباره وارد اسانسور شدم
کنجکاو بودم که لیلی داره چیکار میکنه؟ بنابرین طبقه اول رو فشردم
وقتی اسانسور از حرکت ایستاد ازش بیرون اومدمو خیلی رندوم سمت بخش نقشه ها پا تند کردم..
وقتی رسیدم همه متوجه حضورم شدن، به رسم ادب از جاشون بلند شدن
نگاهی به لیلی انداختم
حتی متوجه حضورمم نشده بودو غرق در نقشه ها بود!!
اهمی کردم و لـ ب زدم
+ خسته نباشید همچی خوب پیش میره؟
لیلی وقتی متوجه حضورم شد نقشه هارو گذاشت روی میزو بهم زل زد
یکی از دخترای بخش که لا/س زدنش به وضوح معلوم بود گفت..
_سلام قربان خیلی خوش آمدید... خسته که بودیم ولی با حضور شمه همه اش از بین رفت..
همچی هم خوبه، هیچ مشکلی نیست.
ناخدا گاه چشمم سر خورد سمت لیلی برای دیدن واکنشش
با حرص و ابرویی بالا پریده به دختره زل زده بود... داشت خندم میگرفت، ولی میدونم لیلی سر به تـ.نم نمیزاشت..
اگه اون بهم بی میله.. حسودیش برای چیه؟
تا خواستم به دختره بتوپم یکی از دخترای دیگه جوابشو داد
_چی داری میگی خانوم؟؟؟چرا وقتی از چیزی رو نمیدونی الکی حرف میزنی؟
و بعد رو به من گفت
_قربان متاسفانه یکسری مشکل پیش اومده.
چنتا نقشه و طرح به ما داده شده ولی ما وقتی اشکال گیری کردیم و اونارو به بخش مهندسا میفرستادیم
مهندسا میگفتن اینا متعلق به هیچ کس نیستن یعنی کسی که همچین نقشه ای داشته باشه اسمش نیست تو سیستم.. جریان چیه؟ اولین باره همچین اتفاقی میوفته.
اینجوری پیش بره هم وقت ما گرفته میشه و هم ذهن بقیه رو مختل میکنه.
کمی فکر کردم
+درسته چند وقت پیش این موضوع رو شنیده بودم ولی خیلی راحت ازش گذشتم
تقصیر خودمونه که از همچی خیلی راحت میگذریم... به این موضوع رسیدگی میکنم نگران نباشید
جدی سری تکون داد
اون دختره که رنگش شده بود لبو اخمی کردو روشو ازمون گرفت
لیلی هم که انگار دلش خنک شده بود یه لبخند پیروز مندانه ای روی لـ باش نشست
رو به لونا گفتم
+ امتحان ورودی به شرکت کی هستش؟ چه مدت زمان میگیره؟
_بنظرم سپتامبر بعد امتحان هم یه پنج شش روزی باید منتظر نتایج باشیم
درست مثل هرسال
+ درسته.... خانوم کیم این دوره میخواد ثبت نام کنه
220 لایک
#season_Third
#part_246
+جوابی نشنیدم!
همه هول هولکی چشمی گفتن
از اون بخش زدم بیرونو دوباره وارد اسانسور شدم
کنجکاو بودم که لیلی داره چیکار میکنه؟ بنابرین طبقه اول رو فشردم
وقتی اسانسور از حرکت ایستاد ازش بیرون اومدمو خیلی رندوم سمت بخش نقشه ها پا تند کردم..
وقتی رسیدم همه متوجه حضورم شدن، به رسم ادب از جاشون بلند شدن
نگاهی به لیلی انداختم
حتی متوجه حضورمم نشده بودو غرق در نقشه ها بود!!
اهمی کردم و لـ ب زدم
+ خسته نباشید همچی خوب پیش میره؟
لیلی وقتی متوجه حضورم شد نقشه هارو گذاشت روی میزو بهم زل زد
یکی از دخترای بخش که لا/س زدنش به وضوح معلوم بود گفت..
_سلام قربان خیلی خوش آمدید... خسته که بودیم ولی با حضور شمه همه اش از بین رفت..
همچی هم خوبه، هیچ مشکلی نیست.
ناخدا گاه چشمم سر خورد سمت لیلی برای دیدن واکنشش
با حرص و ابرویی بالا پریده به دختره زل زده بود... داشت خندم میگرفت، ولی میدونم لیلی سر به تـ.نم نمیزاشت..
اگه اون بهم بی میله.. حسودیش برای چیه؟
تا خواستم به دختره بتوپم یکی از دخترای دیگه جوابشو داد
_چی داری میگی خانوم؟؟؟چرا وقتی از چیزی رو نمیدونی الکی حرف میزنی؟
و بعد رو به من گفت
_قربان متاسفانه یکسری مشکل پیش اومده.
چنتا نقشه و طرح به ما داده شده ولی ما وقتی اشکال گیری کردیم و اونارو به بخش مهندسا میفرستادیم
مهندسا میگفتن اینا متعلق به هیچ کس نیستن یعنی کسی که همچین نقشه ای داشته باشه اسمش نیست تو سیستم.. جریان چیه؟ اولین باره همچین اتفاقی میوفته.
اینجوری پیش بره هم وقت ما گرفته میشه و هم ذهن بقیه رو مختل میکنه.
کمی فکر کردم
+درسته چند وقت پیش این موضوع رو شنیده بودم ولی خیلی راحت ازش گذشتم
تقصیر خودمونه که از همچی خیلی راحت میگذریم... به این موضوع رسیدگی میکنم نگران نباشید
جدی سری تکون داد
اون دختره که رنگش شده بود لبو اخمی کردو روشو ازمون گرفت
لیلی هم که انگار دلش خنک شده بود یه لبخند پیروز مندانه ای روی لـ باش نشست
رو به لونا گفتم
+ امتحان ورودی به شرکت کی هستش؟ چه مدت زمان میگیره؟
_بنظرم سپتامبر بعد امتحان هم یه پنج شش روزی باید منتظر نتایج باشیم
درست مثل هرسال
+ درسته.... خانوم کیم این دوره میخواد ثبت نام کنه
220 لایک
- ۱۹.۷k
- ۲۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط