#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_214


دختریه بیچاره چه حالی میشه ببینه نامجون عاشق یکی دیگس!
از یه طرف دلم برای نامجون میسوخت و از یه طرف دیگه سلین.. از طرفی هم عذاب وجدان مثل خوره به جونم افتاده..
دنیای عجیبیه

نامجون اخمو وارد حیاط شد و سمت ماشینش رفت
سریع دنبالش رفتم.
نشستم صندلی جلوی ماشین
نگاهی بهم انداخت

_پرو! بدون اجازه میاد جلو میشینه

زبونی براش بیرون اوردم،
لم دادم به صندلی
فکر نمیکردم اینم مثل داداشش کله شق باشه و با سرعت رانندگی کنه ولی حتی دیوونه ترم بود!
جوری پاشو روی پدال گاز فشار میداد انگار ارث ننه باباشو بالا کشیده

+تو جونتو نمیخوای من میخوام یواااشتر برون
_میخوای پیاده شو نظرت چیه؟

حرصی جیغ زدم

+نامجوننننن

چشم غره ای بهم زد و
سرعتو پایین اورد

_باشه بابا اروم باش

نوچی کشیدم و رومو ازش گرفتم
با فکر موضوعی دوباره بهش زل زدم

+میگم.. چیشد فهمیدی ازدواج کرده یا نه؟

چشماش برقی زد
تردید داشت..

_از چند نفر پرسیدم،  نشنیدن ازدواج کرده باشه!!
ولی واسه احتیاط باید زنگ بزنم به یکی که بهش نزدیک تره

+باشه .. "مکث کردم" همین الان بزن

با مکث
گوشیشو دراورد شروع کرد به ور رفتن باهاش.
چند دقیقه بعد گوشی رو کنار گوشش گذاشت و صحبتاش با فرد ناشناسی شروع شد..
بعد حدود ده دقیقه گوشی رو قطع کرد.

+چیشد؟

زبونی روی لبای خشک شدش کشیدو با هیـ جان و ذوقی که توی حرکاتش اشکار بود.. گفت:

_ نه... ازدواج نکرده!
باورم نمیشه
وای خدا

200 لایک
دیدگاه ها (۸)

#Gentlemans_husband#Season_two#part_215دستامو به هم کوبیدم+ا...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_216یعنی بعد اینکه ماشین ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_213خمیازه ای کشیدم و سمت...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_212(چند مین بعد)لـ.. بام...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_238نوچ نوچی کردو شروع کر...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_218+ توت فرنگی با کارامل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط