#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_212
(چند مین بعد)
لـ.. بامو ول کردو بهم زل زد
چهرش پر از خواستن بودو این رو واضح میدیدم...
ولی من اون اطمینان رو حتی لحظه ای توی چشماش ندیدم، انگار فقط هو.س بود!
لحنش اروم و در این حال خمـ ارو کشیده بود.
_نظرت چیه امشب شمارو واسه خودم کنم؟
کمی فکر کردم
من هنوز اونقدری باهاش خوب نشده بودم! اعتماد کاملی هم در این زمینه بهش نداشتم، نمیتوستم خودمو بیشتر از این بدبخت کنم.
سرمو به طرفین تکون دادم
+نه! به هیچ وضع
اخماش کمی رفت توی هم.
میدونستم توی این لحظه ادم منطقیی نیست که بتونم باهاش صحبت کنم.
پس به دروغ و با خجالت گفتم
+پ.. پریو*دم!
بادش خوابیدو نفس پر حرصی کشید
_گندش بزنن
کنارم دراز کشیدو از پشت بغـ..لم کرد
بغض کردم، توقع داشتم پسم بزنه ولی با مهربونی منو به اغوش کشیدو موهامو نوازش کرد..
چشمام اروم اروم گرم شدو به اغوش خواب رفتم
(صبح روز بعد)
صبح، با حس خوبی بیدار شدم.
هروقت توی اغو..شش میخوابیدم یکی از بهترین حس های دنیارو تجربه میکردم.. دلیلش؟ نمیدونم.
رفتارش تغییر کرده
منه لعـ.نتی چرا مثل قبل پسش نمی زنم؟چرا با کوچیک ترین تماسی از طرفش کل تـ نم اونو فریاد میزنه؟
حس های جدید.. لعنـ.تی
حلقه دستشو دورم باز کردم و از تخت پایین اومدم
کلافه نگاه کوتاهی به صورتش انداختم.
سمت دستشویی رفتم
بعد زدن مسواک رفتم بیرون
سریع سمت کمد رفتم
نگاهی به لباسام انداختم
داشتم لباس کم میاوردم.. هوا رو به سردی رفته بودو لباس مناسبی برای این هوا نداشتم.
واقعا فکر نمیکردم اینقدر اینجا بمونیم
یه دست لباس تکراری تـ.ن کردم و سمت آیینه رفتم
موهامو دم اسبی بستم.
نگاهم از ایینه دوباره بهش افتاد.. فارغ از همه چی غرق خواب بود.
200 لایک
#Season_two
#part_212
(چند مین بعد)
لـ.. بامو ول کردو بهم زل زد
چهرش پر از خواستن بودو این رو واضح میدیدم...
ولی من اون اطمینان رو حتی لحظه ای توی چشماش ندیدم، انگار فقط هو.س بود!
لحنش اروم و در این حال خمـ ارو کشیده بود.
_نظرت چیه امشب شمارو واسه خودم کنم؟
کمی فکر کردم
من هنوز اونقدری باهاش خوب نشده بودم! اعتماد کاملی هم در این زمینه بهش نداشتم، نمیتوستم خودمو بیشتر از این بدبخت کنم.
سرمو به طرفین تکون دادم
+نه! به هیچ وضع
اخماش کمی رفت توی هم.
میدونستم توی این لحظه ادم منطقیی نیست که بتونم باهاش صحبت کنم.
پس به دروغ و با خجالت گفتم
+پ.. پریو*دم!
بادش خوابیدو نفس پر حرصی کشید
_گندش بزنن
کنارم دراز کشیدو از پشت بغـ..لم کرد
بغض کردم، توقع داشتم پسم بزنه ولی با مهربونی منو به اغوش کشیدو موهامو نوازش کرد..
چشمام اروم اروم گرم شدو به اغوش خواب رفتم
(صبح روز بعد)
صبح، با حس خوبی بیدار شدم.
هروقت توی اغو..شش میخوابیدم یکی از بهترین حس های دنیارو تجربه میکردم.. دلیلش؟ نمیدونم.
رفتارش تغییر کرده
منه لعـ.نتی چرا مثل قبل پسش نمی زنم؟چرا با کوچیک ترین تماسی از طرفش کل تـ نم اونو فریاد میزنه؟
حس های جدید.. لعنـ.تی
حلقه دستشو دورم باز کردم و از تخت پایین اومدم
کلافه نگاه کوتاهی به صورتش انداختم.
سمت دستشویی رفتم
بعد زدن مسواک رفتم بیرون
سریع سمت کمد رفتم
نگاهی به لباسام انداختم
داشتم لباس کم میاوردم.. هوا رو به سردی رفته بودو لباس مناسبی برای این هوا نداشتم.
واقعا فکر نمیکردم اینقدر اینجا بمونیم
یه دست لباس تکراری تـ.ن کردم و سمت آیینه رفتم
موهامو دم اسبی بستم.
نگاهم از ایینه دوباره بهش افتاد.. فارغ از همه چی غرق خواب بود.
200 لایک
- ۱۸.۴k
- ۰۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط