Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#part_21


چیز دیگه ای نگفتم
چی میگفتم؟
درو بستو چراغ رو خاموش کرد.
به سمت تخت به راه افتاد.

+ هی جلو تر نیا گفتی میخای توی اتاقم بخوابی گفتم باشه،ولی نگفتم میتونی روی تختمم بخوابی..برو رو کاناپه بخواب

_ نه عزیزم، اینجا خونه‌ی منه، این اتاقم اتاق خونه منه! و این وسایلم وسایل اتاق خونه منن پس پرویی ممـ..نوع!

اومد کنارم دراز کشید.

خدایا از دست این مذکر مزاحم چیکار کنم؟ داشتم با خودم کنار میومدم که قرار نیست جونگکوک اذیتم کنه و خودمم راحت زندگیمو تو این خونه لعنتی ادامه میدم.. ولی!

خواستم بلند شم ولی مچ دستم اسیر دستاش

_کجا؟
+تو نمیری پس من میرم رو کاناپه ول کن دستمو کندی!
_تو هیجا نمیری
+میبینی که دارم میرم
_ گفتم که نمیری
+گفتم که میرم
_نمیری
+میرم
_نه
+میرم
_نمیری!

از شدت خشم خودمو روش انداختمو مشتام رو زدم به سیـ..نه ستبرش

+میرم میرممم میرممم

چشمای حرصیم رو دوختم به چشمای شیطون و خندونش..
وقتی به خودم اومدم دیدم که کاملا
تـ.نـ.م روی سینه های عـ‌....ـضـ..ـلاتیشه! خواستم بلند شم ولی در کسری از ثانیه جامونو عوض کرد!!
جیغ کوتاهی کشیدم.
سرشو نزدیکم اورد

_امشب هیجا نمیری فسقل نمیری!

نگاهش به سمت چاک س/ی/نم افتاد.
با پوشیدن اون تاپ لعنتی قسمتی از سـ...ـیــ....نم بیرون ریخته بود
خاک تو سرم
سفیدی س/ین/ه هام حسابی تو چشم بود.

60 لایک
دیدگاه ها (۲)

#Gentlemans_husband#part_22_ادمو تـ/ـ.حــ/ـ.رـ.یــک میکنی! +...

#Gentlemans_husband#part_23از اون جایی که من عادت نداشتم کار...

#Gentlemans_husband#part_20مردمک چشماش کمی فقط کمی گرد شدانگ...

#Gentlemans_husband#part_19عجب روباهیه این مرد... رسیدیم خون...

#invisiblelovePart_10تهیونگ: نخوابیدین؟منم با صدای شما و جیم...

اسم فیک :زندگی تباه من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط