#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_172
_بهبه لیلی خانم نمردیمو دوباره شمارو دیدیم
+فرمایش؟
_ خانم فسقلی بد اخلاق!
با شنیدن کلمه فسقلی از زبونش بی دلیل از کوره در رفتم.. شاید فقط جونگکوک حق داشت اینطوری صدام کنه...
+چی میگین؟؟ یعنی چی آقای جانگ شما
دارین منو اذیت میکنین لطفا از سر راهم
کنار برید که قول نمیدم اتفاقای خوبی بیفته
_مثلا چه اتفاقایی هوم؟
دستشو سمت لـ.بم بردو روش کشید
از کارش چندشم شد و با ضرب دستشو پس زدم
همینکه خواستم فحـ.شی بهش بدم با
مشتی که به صورتش خورد قلبم حوری ریختو جیغی کشیدم
به جونگکوک نگاه کردم که چشماش شده بود کاسه خو.ن
روی شکم جیهوپ نشسته بود و پشت سر هم مشت حواله صورتش میکرد
اصلا فرصت دفاع بهش نداده بودو یه ضرب بهش فش میداد و میزدتش
کل صورتم شده بود اشک و جیغ میکشیدم
وونا که انگار تازه افتخار داده بودو تشریف فرما شده بود
با دیدن این صـ..حنه چشماش گرد شدو جیغی کشید
سریع سمتم اومدو دستمو گرفت
_اروم باش اروم باش لیلی
همینکه خواستم چیزی بگم یونگی و تهیونگ سمت جونگکوک دویدنو بزور از جیهوپ جداش کردن
خواست دوباره بهش حمله کنه که حالت التماس دستشو گرفتم
+نهه ترو خدا جونگکوک ترو خدا بسه کشـ.تیش
کمی اروم شده بود
ولی به صورت من حتی نیم نگاهیم نمیکرد
بعد چند دقیقه دوست دختر جیهوپ
نمیدونم از کجا پیداش شد ولی اومد
وقتی دید جیهوپ اونجوری بی حال افتاده روی زمین
جیغ خفهای کشید و سمتش رفت
اومد که بلندش کنه ولی زورش بهش نمیرسید
نمیدونم چرا دلم برای دختره سوخت
رو به تهیوتگ گفتم
+ میشه کمکش کنی این عو..ضیو از اینجا ببره؟ لطفا!
تهیوتگ کلافه سری تکون دادو دست انداخت دور کـ.. مر جیهوپ و بلندش کرد
جونگکوک که تا الان سرشو توی دستاش گرفته
بودو چیزی نمیگفت رو به تهیونگ گفت..
_این ادم مزخرفو از حیاط پشتی بنداز بیرون
نمیخوام این مهمونیو زهـ.ر مار کنن
185 لایک
#Season_two
#part_172
_بهبه لیلی خانم نمردیمو دوباره شمارو دیدیم
+فرمایش؟
_ خانم فسقلی بد اخلاق!
با شنیدن کلمه فسقلی از زبونش بی دلیل از کوره در رفتم.. شاید فقط جونگکوک حق داشت اینطوری صدام کنه...
+چی میگین؟؟ یعنی چی آقای جانگ شما
دارین منو اذیت میکنین لطفا از سر راهم
کنار برید که قول نمیدم اتفاقای خوبی بیفته
_مثلا چه اتفاقایی هوم؟
دستشو سمت لـ.بم بردو روش کشید
از کارش چندشم شد و با ضرب دستشو پس زدم
همینکه خواستم فحـ.شی بهش بدم با
مشتی که به صورتش خورد قلبم حوری ریختو جیغی کشیدم
به جونگکوک نگاه کردم که چشماش شده بود کاسه خو.ن
روی شکم جیهوپ نشسته بود و پشت سر هم مشت حواله صورتش میکرد
اصلا فرصت دفاع بهش نداده بودو یه ضرب بهش فش میداد و میزدتش
کل صورتم شده بود اشک و جیغ میکشیدم
وونا که انگار تازه افتخار داده بودو تشریف فرما شده بود
با دیدن این صـ..حنه چشماش گرد شدو جیغی کشید
سریع سمتم اومدو دستمو گرفت
_اروم باش اروم باش لیلی
همینکه خواستم چیزی بگم یونگی و تهیونگ سمت جونگکوک دویدنو بزور از جیهوپ جداش کردن
خواست دوباره بهش حمله کنه که حالت التماس دستشو گرفتم
+نهه ترو خدا جونگکوک ترو خدا بسه کشـ.تیش
کمی اروم شده بود
ولی به صورت من حتی نیم نگاهیم نمیکرد
بعد چند دقیقه دوست دختر جیهوپ
نمیدونم از کجا پیداش شد ولی اومد
وقتی دید جیهوپ اونجوری بی حال افتاده روی زمین
جیغ خفهای کشید و سمتش رفت
اومد که بلندش کنه ولی زورش بهش نمیرسید
نمیدونم چرا دلم برای دختره سوخت
رو به تهیوتگ گفتم
+ میشه کمکش کنی این عو..ضیو از اینجا ببره؟ لطفا!
تهیوتگ کلافه سری تکون دادو دست انداخت دور کـ.. مر جیهوپ و بلندش کرد
جونگکوک که تا الان سرشو توی دستاش گرفته
بودو چیزی نمیگفت رو به تهیونگ گفت..
_این ادم مزخرفو از حیاط پشتی بنداز بیرون
نمیخوام این مهمونیو زهـ.ر مار کنن
185 لایک
- ۲۰.۲k
- ۱۳ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط