Gentlemanshusband
#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_174
کارم که تموم شد، بوسـ/ه ای از توی ایینه برای خودم فرستادم اومدم برم که در باز شد.
نامجونو توی چهارچوب در دیدم
+اینجا طویله نیست! در بزن بعد بیا
_لیلی حوصلتو ندارم... داداش گفت بیا پایین
با دهن کجی اداشو درارودم و از کنارش رد شدم
با کشیده شدن موهام به عقب، هینی کشیدم و به عقب کشیده شدم.
+دلقک چیکار میکنی؟؟؟
با تفریح شونه ای بالا انداخت.
موهامو از دستش کشیدم لگدی زدم به پاش..
+اذیتم نکن نامجون.. یهو میبینی میرم به جونگکوک میگم.. کلافم کردی دیگه!
_ برو بگو!
توقع این حرفو ازش نداشتم، جا خوردم!
+ مطمئنی؟
_اره برو
+حیف نمیخوام رابطتون بد بشه
اینو گفتم و بی توجه بهش سمت پایین پله ها به راه افتادم.
چرا این شب لعـ.نتی تموم نمیشه؟
دیدم بچها، جای قبلی نشستن و بیخیال آبمیوه میخورن.
سمتشون رفتم و کنارشون نشستم.
حدود ده دقیقه دیگه گذشت
دیگه واقعا حوصله موندن کنارشون رو نداشتم، خب در حقیقت خسته کننده نبود.
این من بودم که خسته بودم.
از پشت میز بلند شدم
میخواستم یکم خلوت کن..
وونا ازم پرسید
_کجا عشقم؟
+یکم خلوت کنم، حوصلم اینجا سر رفت
_بیا منم باهات میام
+نه عشقم بمون خودم یه ده دقیقه دیگه میام
سری تکون داد، مثل اینکه فهمید دلم نمیخاد کسی باهام بیاد. سمت یکی از میزای تک نفره رفتم و روش نشستم
یکم سرم د..رد میکرد،
از گارسونی که داشت از کنار میز رد میشد خواستم برام یه آبمیوه بیاره
دیگه مهمونا داشتن کم کم میرفتن، فقط چنتا از خاله ها و عمو و عمه های جونگکوک مونده بودن
توی فکر بودم که حضور کسیو احساس کردم
سر بلند کردم
وقتی سرمو بلند کردم قشنگ یطرف طورتم سوخت
با بهت به لینایی نگاه کردم که داشت با تنفر بهم نگاه میکرد
اون منو سیلی زد؟
روی میز کوبیدم
+تو چه غلطی کردی ؟
_ خیلی خوب کاری کردم! دختریه نچسب رو مخ...
چطوری اینقدر ماهری که جونگکوک رو مجبور کردی اینطوری باهام رفتار کنه؟
پوز خندی زدم.. قطعا تقاص این سیلیو میداد.
+ چیه؟ فشار میخوری ادم حسابت نمیکنه؟
برو ببین تا چه حد گو..ه و بدرد نخور بودی که حتی محل سگم بهت نمیده
190 لایک
#Season_two
#part_174
کارم که تموم شد، بوسـ/ه ای از توی ایینه برای خودم فرستادم اومدم برم که در باز شد.
نامجونو توی چهارچوب در دیدم
+اینجا طویله نیست! در بزن بعد بیا
_لیلی حوصلتو ندارم... داداش گفت بیا پایین
با دهن کجی اداشو درارودم و از کنارش رد شدم
با کشیده شدن موهام به عقب، هینی کشیدم و به عقب کشیده شدم.
+دلقک چیکار میکنی؟؟؟
با تفریح شونه ای بالا انداخت.
موهامو از دستش کشیدم لگدی زدم به پاش..
+اذیتم نکن نامجون.. یهو میبینی میرم به جونگکوک میگم.. کلافم کردی دیگه!
_ برو بگو!
توقع این حرفو ازش نداشتم، جا خوردم!
+ مطمئنی؟
_اره برو
+حیف نمیخوام رابطتون بد بشه
اینو گفتم و بی توجه بهش سمت پایین پله ها به راه افتادم.
چرا این شب لعـ.نتی تموم نمیشه؟
دیدم بچها، جای قبلی نشستن و بیخیال آبمیوه میخورن.
سمتشون رفتم و کنارشون نشستم.
حدود ده دقیقه دیگه گذشت
دیگه واقعا حوصله موندن کنارشون رو نداشتم، خب در حقیقت خسته کننده نبود.
این من بودم که خسته بودم.
از پشت میز بلند شدم
میخواستم یکم خلوت کن..
وونا ازم پرسید
_کجا عشقم؟
+یکم خلوت کنم، حوصلم اینجا سر رفت
_بیا منم باهات میام
+نه عشقم بمون خودم یه ده دقیقه دیگه میام
سری تکون داد، مثل اینکه فهمید دلم نمیخاد کسی باهام بیاد. سمت یکی از میزای تک نفره رفتم و روش نشستم
یکم سرم د..رد میکرد،
از گارسونی که داشت از کنار میز رد میشد خواستم برام یه آبمیوه بیاره
دیگه مهمونا داشتن کم کم میرفتن، فقط چنتا از خاله ها و عمو و عمه های جونگکوک مونده بودن
توی فکر بودم که حضور کسیو احساس کردم
سر بلند کردم
وقتی سرمو بلند کردم قشنگ یطرف طورتم سوخت
با بهت به لینایی نگاه کردم که داشت با تنفر بهم نگاه میکرد
اون منو سیلی زد؟
روی میز کوبیدم
+تو چه غلطی کردی ؟
_ خیلی خوب کاری کردم! دختریه نچسب رو مخ...
چطوری اینقدر ماهری که جونگکوک رو مجبور کردی اینطوری باهام رفتار کنه؟
پوز خندی زدم.. قطعا تقاص این سیلیو میداد.
+ چیه؟ فشار میخوری ادم حسابت نمیکنه؟
برو ببین تا چه حد گو..ه و بدرد نخور بودی که حتی محل سگم بهت نمیده
190 لایک
- ۱۷.۸k
- ۱۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط