#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_170



دیگه کسی روی صندلیا نبود
همه رفته بودن وسطو دو به دو با دوست دخترو همسراشون تانگو میرقصیدن
حتی یونگی و وونا هم رفته بودنو منو چنتا از بچها مونده بودیم

فلیکس رو بهم گفت

_داداش نمیخوای دست زنتو بگیری برین برقصین؟

نگاهی به لیلی انداختم که داشت با چشماش بهم التماس میکرد بگم نه.

+معلومه که اره الان میریم

دست لیلی گرفتمو کنار گوشش پچ زدم

+بریم فرشته؟
_جونگکوک خدا لعنتت کنه ولم کن نمیاممم
این چه رقص مسخریه؟

بی توجه بهش دستشو گرفتم و باهم سمت سالن رفتیم
هرکاری میکردم باز خودشو سفت میگرفتو باهام همکاری نمیکرد
زدم رو فاز بی اعصابیو گفتم

+یا باهام همکاری کن یا همین الان میبرمت طبقه بالا عملیات بچه سازیو شروع میکنیم

هینی کشیدو از خجالت سرشو توی سیـ..نم مخفی کرد
تک خنده ای کردم

_خب حالا خجالت نکش همراهیم کن

چشم غره ای بهم رفتو اینبار شـ.ل تر عمل کرد
یه دستمو دور کـ.مرش و با دست دیگم دستشو بالا بردم
اونم یک دستشو روی شونم گذاشته بودو دست دیگشم توی دست من بود
دیگه با این رقص آشنایی کامل داشتم
چون با هزار نفر تاحالا رقصیده بودم
لیلی اول کمی گیج میزد ولی بعد اینکه یکم باهم دیگه رقصیدیم براش عادی شدو با مهارت همراهیم میکرد
بیست دقیقه ای رقصیدیم و دیگه اخرای اهنگ بود
لیلی روی دستم خم کردمو سرمو نزدیکش کردم بالاخره موفق شدم صحنه احساسی بسازم!
البته آیا اینجا جاش بود؟
بیخیالی زمزمه کردم و
بیشتر سرمو نزدیکش کردم
زمزمه التماس بارشو شنیدم

185 لایک
دیدگاه ها (۱۴)

#Gentlemans_husband#Season_two#part_171_جونگکوک نه ترو خدا ن...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_172_بهبه لیلی خانم نمردی...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_169_جونگکوک جون تو رو ند...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_168تشکری ازش کردیم و رفت...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_158_سرده!سریع روی تخت خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط