#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_157
زدم رو شونشو سمت پله ها پا تند کردم
بعد اتفاق ظهر دیگه ندیدمش
خاک تو سرم با حرفم که باعث شد دل نازکش بشکنه!
سمت اتاق مشترکمون رفتم
از اونجایی که دوست نداشت تـ..ن بلوریشو ببینم و خجالت میکشید،
منم بدون در زدن وارد شدم
(رکب خوردی)
به محظ ورودم از سرمای اتاق بد/نم به لرز افتاد
درسته لیلی عاشق سرما بود
ولی در این حد؟
بیخیال سمت تخت رفتم و اروم روش نشستم
تکونی نخورد
دستمو روی شونه بر//هنش گذاشتم
با تماس دستم باهاش چشمام از شدت تعجب چهارتا شد.
بی اندازه ت/نش سرد بود! جوریکه انگار از سرد خونه اوردنش
دستمو روی صورتش گذاشتم و تکونش دادم
ولی دریغ از نیم سانتی تکون
لبای سرخش رنگشون رو به سفید داده بودن و رنگ روش پریده بود
حس کردم نفسم توی سی/نم حبس شده
چه بلایی سر فسقلی من اومده!
عجیب این چند روز بهش وابسته شده بودم
افکارمو پشت سر گذاشتم
با صدای بلند اسمشو صدا زدم
لیلی لیلی چرا ت/نت سرده.. بلند شو دختر.. لیلی قشنگم بلند شو.. چرا چشماتو اینجوری بستی؟
جسم بی جونشو روی بازوم گذاشتم و اینبار هم کلمه های قبل رو تکرار کردم
دیگه واقعا ترسیده بودم! نفسم بالا نمیومد و هرلحظه بیشتر استرسی میشدم
خواستم بلندش کنم که اروم اروم چشماشو از هم دیگه فاصله دادو باز کرد
و من مردم برای آبی اون چشمای دریایی درشتش.. کل زیبایی صورتش یک طرف
چشمای گیرا و جونگکوک کشش یک طرف!
با د/رد اسممو صدا زد
_ج.. جونگکوک!
جانم.. جان جونگکوک؟؟ خوبی ؟ د اخه جون به لـ..بم کردی!
توی آغوشم کشیدمش.
دم عمیقی از
موهاشو توی ریه هام استعشام کردم
لبخند کنج لبش نشست ولی تنها پچ زد
175 لایک
#Season_two
#part_157
زدم رو شونشو سمت پله ها پا تند کردم
بعد اتفاق ظهر دیگه ندیدمش
خاک تو سرم با حرفم که باعث شد دل نازکش بشکنه!
سمت اتاق مشترکمون رفتم
از اونجایی که دوست نداشت تـ..ن بلوریشو ببینم و خجالت میکشید،
منم بدون در زدن وارد شدم
(رکب خوردی)
به محظ ورودم از سرمای اتاق بد/نم به لرز افتاد
درسته لیلی عاشق سرما بود
ولی در این حد؟
بیخیال سمت تخت رفتم و اروم روش نشستم
تکونی نخورد
دستمو روی شونه بر//هنش گذاشتم
با تماس دستم باهاش چشمام از شدت تعجب چهارتا شد.
بی اندازه ت/نش سرد بود! جوریکه انگار از سرد خونه اوردنش
دستمو روی صورتش گذاشتم و تکونش دادم
ولی دریغ از نیم سانتی تکون
لبای سرخش رنگشون رو به سفید داده بودن و رنگ روش پریده بود
حس کردم نفسم توی سی/نم حبس شده
چه بلایی سر فسقلی من اومده!
عجیب این چند روز بهش وابسته شده بودم
افکارمو پشت سر گذاشتم
با صدای بلند اسمشو صدا زدم
لیلی لیلی چرا ت/نت سرده.. بلند شو دختر.. لیلی قشنگم بلند شو.. چرا چشماتو اینجوری بستی؟
جسم بی جونشو روی بازوم گذاشتم و اینبار هم کلمه های قبل رو تکرار کردم
دیگه واقعا ترسیده بودم! نفسم بالا نمیومد و هرلحظه بیشتر استرسی میشدم
خواستم بلندش کنم که اروم اروم چشماشو از هم دیگه فاصله دادو باز کرد
و من مردم برای آبی اون چشمای دریایی درشتش.. کل زیبایی صورتش یک طرف
چشمای گیرا و جونگکوک کشش یک طرف!
با د/رد اسممو صدا زد
_ج.. جونگکوک!
جانم.. جان جونگکوک؟؟ خوبی ؟ د اخه جون به لـ..بم کردی!
توی آغوشم کشیدمش.
دم عمیقی از
موهاشو توی ریه هام استعشام کردم
لبخند کنج لبش نشست ولی تنها پچ زد
175 لایک
- ۴۵.۲k
- ۰۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط