#Gentlemans_husband
#season_Third
#part_258


قشنگ شاخ دراورده بودم..
راسته میگن دختر حسود خیلی خوبه
تک خنده ای کردم

+چشم.. خانومم

خودم از میم مالکیتی که بهش نسبت دادم رو ابرام..
سمتش رفتم و کنارش ایستادم و جایی کنار گوشش پچ زدم

+عزیزم؟ که اینطور..
_ پرو نشو کمک کن انتخاب کنم

نگاهی به تینت هایی که لیلی بهشون زل زده بودن انداختم
دست بردم سمت یکیش
لیلی اخم کوچیکی کردو نه ای گفت
دست بردم سمت یکی دیگه

+این چطوره؟ "اومی کشیدم و خمـ.ار گفتم" حس میکنم به لـ  بت میاد

متوجه منظورم شد جیغ خفه ای کشید و یکی زد به بازوم..

_خفه شو بی حیا

تک خنده تو گلویی کردم و حالت اعتراض رو بهش گفتم

+ تو که نمیزاری من انتخاب کنم چرا الکی گفتی بیام؟ اها یادم اومد.. خانوم حسودی کرده!
_نه خیرم اصنم حسودی نکردم.
فقط خواستم کمکم کنی ولی اصلا انتخابتو قبول ندارم

دست گذاشت روی یکیش

_من اینو میخوام
+دیگه چیزی نمیخوای؟

زیر چشمی نگاهم کرد.

_ هممم چی میگی bro؟ تازه اول کاریم

اهه دختر که حرف تو گوشت نمیره!

+اهم bro؟
_ببخشید

با اخم بهش زل زدم

+باشه  راحت باش بقیه خریدتو انجام بده که کلی کار دارم باهات..

ترس رو تو چشماش احساس کردم و این منو به خنده می انداخت.. اخه من میتونم چه بلایی سر این دختر شیطون بیارم؟
ازش فاصله گرفتم و سمت دیگه ای پا تند کردم
خبری از نامجون نبود
پسریه لا//شی حتما وقتی دید موقعیت خوبه جیم زده..
بیخیال به کف سرامیک های مغازه زل زدم
ده دقیقه ای گذشت
خریدای لیلی حساب کردم و باهم زدیم بیرون.
با چشم دنبال نامجون گشتیم ولی خبری ازش نبود..
لیلی با پنجه هاش اروم زد به گونش

_هیحح دزدیدنش

225 لایک
دیدگاه ها (۵)

#Gentlemans_husband#season_Third#part_259چشم غره ای نثارش کر...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_260نامجون چشماشو چرخون...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_257+میبینم خوب بلدی هم...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_256_تاحالا کافه ای به ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_158_سرده!سریع روی تخت خو...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_159به محظ اینکه رسیدیمپی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط