#Gentlemans_husband
#season_Third
#part_256


_تاحالا کافه ای به این خوبیو شیکی ندیدم

نامجون جواب داد

_اولین قرار رسمی من با لیسا اینجا بود اونم به درخواست لیسا
_اون دختر واقعا سلیقه اش خوبه!!
_موافقم
_چطوره همینجا باهاش قرار بزارم؟
_عالیه.. ولی هنوز نمیدونم به چه بهونه ای میخوای باهاش اشنا بشی؟
_ایدی تلگرامشو داری؟
_نخندون منو..معلومه که دارم.
_باشه پس بفرست واسم.. شاید حلش کردم
_چطوری؟؟

چشم غره ای نثار نامجون کردم

+ مثل ادم

_باشه بابا اه

خواستم دستمال کاغذیو سمتش پرتاب کنم
 ولی دلم به حال قهوه سوخت
نمیخاستم بشکنه
حیف

+عصبیم نکن نامجون
_چشم براااادر

دوباره هرسه مشغول صحبت کردنو بحث های چرت پرت شدیم
توی طول این مدت کل نگاهم حرکات لیلی زیر نظر داشت
حرف زدنش، خندیدنش، اخم کردنش، حتی با دستمال پاک کردن دهنشو هم زیر نظر داشتم
کلا هرکاریش برام جذابیت خاصی داشت
نامجون یه سیگار سمتم سمتم گرفت
خواستم بگیرم ولی لیلی زودتر دست دراز کرد

_مگه من برگ چغندرم.. بدش ببینم
+نه واست هوب نیست
_عههه گفتم بده مگه بچم

همین بحث ادامه داشت تا اینکه لیلی روشو برگردوند

ده دقیقه ای گذشت
ولی لیلی بازم چیزی نگفت
نامجون سعی داشت نازشو بکشه ولی فایده ای هم نداشت.. معلوم بود نامجون هم در برابر خوبی لیلی کم اورده..
بالاخره مجبور شدیم بهش اجازه بدیم بکشه
سیگارو سمتش گرفتم

+بیا بگیر... معتاد

چشم غره ای نثارم کردو با ذوق سیگارو گرفتو شروع کرد به کشیدن
جوری میکشید که انگار مهارت خاصی داره..

225 لایک
دیدگاه ها (۴)

#Gentlemans_husband#season_Third#part_257+میبینم خوب بلدی هم...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_258قشنگ شاخ دراورده بو...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_255مثل اینکه داشت چند ...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_254+چیزی نیست نگران نب...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_210+نامجون دستم به دامنت...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_186لعـ.نت بهت جونگکوک با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط