Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#season_Third
#part_243


لیلی دید که عصبیم سمتم اومد

_من میتونم کمکی بهت بکنم؟ مثلا اومدم به تو کمک کنم

بهش لبخندی زدم

+باشه پس.. لطف کن این پرونده هایی که امضاء کردمو کنار بزار قاطی نشن
یه نگاهی به اون پرونده بنداز

به همون پرونده ای اشاره کردم که مربوط به اون خونه نقلی بود

+اگه پرونده ساختمانی مشابه اون دیدی کنار بزارش... باشه؟
_باش

هردو کوتاه خندیدیم و به ادامه کارمون پرداختیم
بالاخره بعد حدود یه ساعت خستگی همرو تموم کردم و مهر زدم
تلفن رو برداشتم و با منشیم تماس گرفتم
روی اولین بوق جواب داد

_جانم اقا؟
+پرونده ها تکمیل و مهر شدن یونگی رو بفرست دفترم خودتم برو...

کمی مکث کردم

+ نه
خودم به کارمندا میگم فقط ببین قرار دادی چیزی مونده که بخوام امضاء کنم یانه؟ همراه با مدارک برام بیار
_چشم اقا همین الان یکی از کارمندا رو میفرستم بره ببینه قرار دادی هست یا نه..

باشه ای گفتم و گوشیو قطع کردم
لیلی از روی مبل بلند شدو سمتم اومد

_حس میکنم کم کم دارم متوجه میشم اینجا چخبره جونگکوک!!
اینجا یه قسمتش مربوط میشه به طراحی خونه ها و ساختمان ها.. یه بخش دیگه مربوط به قرار داد ها با شرکت های دیگست و یه بخش دیگه مهندسا و کارمندا، درسته؟

سری به نشونه تایید تکون دادم

+درسته
_خب پس اگه من بخوام بیام توی شرکت تو دقیقا شغلم چیه؟
+بستگی داره ببینیم با چه نمره ای قبول بشی و باتوجه به اون برات شغلیو انتخاب میکنم
البته بنظرم به عنوان نماینده شرکت انتخاب بشی خوبه
چون خیلی وقته روی فشاریم و شخص مورد اعتمادی نبوده که بزارم بمونه

سری تکون دادو اهانی گفت
چند دقیقه ای گذشت
چند تقه به در خورد، یونگی و لونا باهم وارد اتاق شدن
توی دست یونگی جعبه ای بود که اگه اشتباه نکنم میخواد پرونده ساخت هارو ببره و لونا هم قرار داد هارو توی دستش داشت
انگار هیچ کدوم توقع دیدن لیلی رو ندادشتن که با تعجب بهش زل زده بودن

220 لایک
دیدگاه ها (۱۰)

#Gentlemans_husband#season_Third#part_244لیلی با یه غرور خاص...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_245_چرا... چیزی شده؟ +...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_242چشم غره ای نثارم کر...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_241کنجکاو بهم زل زد_کج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط