Gentlemanshusband
#Gentlemans_husband
#part_51
«لیلی»
واقعا جونگکوک کارش حرف نداشت از رنگو بوی نودل معلوم بود حسابی خوشمزس.
قبل از اینکه بخورم دیدم جونگکوک غذاش ازم مال من خوشگل تره و اب دار تره
واقعا دلم ضـ..ـعف رفته بود برای غذاش
جونگکوک که رد نگاهم رو زد رشته غذارو که سمت دهنش میبرد رو پایین اوردو شیطون لبخندی زد
_این چه قیافیه؟ بخور دیگه
+جونگکوک..
_بله؟
+من غذای تورو میخوام
با تعجب تک خنده ای کرد و رشته رو به سمتم اورد
یکم زیادی رشته برداشته بود و واسم بزرگ بود!
بنظرم دهنمو دو متر وا کردم
بعد از اینکه کمی جوییدم لب زدم..
+اخه این چه رشته ایه ؟ دهنم پاره شد نمیتونی کوچیک تر بگیری؟!
توگلو خندیدو بهم چشم دوخت
جدیدا چه خوش خنده شده؟
_بچه من اون رشته رو برای خودم گرفته بودم نمیدونستم قراره بره تو دهن جنابعالی!
+بهت یاداوری میکنم بچه نیستم! حالا هرچی لقمه باید اینحوری باشه
یه زره کوچیک رشته ر. با چاپ استیک برداشتم و کنار چشمای جونگکوک گرفتمش
+عا نگا اینجوری!
با صدای بم و مردونش گفت
_عه که باید اینجوری باشه اینکه شکم یه مورچه رو بزور سیر میکنه.
+نه خیرم خیلی ام خوبه...
به سمت دستم خم شد و رشته رو خورد
با دهنی نیمه پر گفت
_باشه تو راست میگی
جونگکوک دوباره با حوصله یه رشته دیگه گرفتو دوباره آب دهنم من را افتاد
متوجه شد...
رشته رو توی بشقاب گذاشتو
به سمتم به را افتاد
یه دستشو زیر پام و دست دیگه شو زیر
کــ..مرم برد
و به سمت صندلی خودش رفت.
+چیکار میکنی!
100 لایک
#part_51
«لیلی»
واقعا جونگکوک کارش حرف نداشت از رنگو بوی نودل معلوم بود حسابی خوشمزس.
قبل از اینکه بخورم دیدم جونگکوک غذاش ازم مال من خوشگل تره و اب دار تره
واقعا دلم ضـ..ـعف رفته بود برای غذاش
جونگکوک که رد نگاهم رو زد رشته غذارو که سمت دهنش میبرد رو پایین اوردو شیطون لبخندی زد
_این چه قیافیه؟ بخور دیگه
+جونگکوک..
_بله؟
+من غذای تورو میخوام
با تعجب تک خنده ای کرد و رشته رو به سمتم اورد
یکم زیادی رشته برداشته بود و واسم بزرگ بود!
بنظرم دهنمو دو متر وا کردم
بعد از اینکه کمی جوییدم لب زدم..
+اخه این چه رشته ایه ؟ دهنم پاره شد نمیتونی کوچیک تر بگیری؟!
توگلو خندیدو بهم چشم دوخت
جدیدا چه خوش خنده شده؟
_بچه من اون رشته رو برای خودم گرفته بودم نمیدونستم قراره بره تو دهن جنابعالی!
+بهت یاداوری میکنم بچه نیستم! حالا هرچی لقمه باید اینحوری باشه
یه زره کوچیک رشته ر. با چاپ استیک برداشتم و کنار چشمای جونگکوک گرفتمش
+عا نگا اینجوری!
با صدای بم و مردونش گفت
_عه که باید اینجوری باشه اینکه شکم یه مورچه رو بزور سیر میکنه.
+نه خیرم خیلی ام خوبه...
به سمت دستم خم شد و رشته رو خورد
با دهنی نیمه پر گفت
_باشه تو راست میگی
جونگکوک دوباره با حوصله یه رشته دیگه گرفتو دوباره آب دهنم من را افتاد
متوجه شد...
رشته رو توی بشقاب گذاشتو
به سمتم به را افتاد
یه دستشو زیر پام و دست دیگه شو زیر
کــ..مرم برد
و به سمت صندلی خودش رفت.
+چیکار میکنی!
100 لایک
- ۱۶.۶k
- ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط