Gentlemanshusband
#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_197
با حس خیلی خوبی از خواب بیدار شدم
چشمامو کمی ماساژ دادمو خمیازه ای کشیدم
نگاهی به جونگکوک انداختم که مثل خرس قطبی گرفته بود خوابیده بود
اصن تقصیر من چیه
بدم میاد من بیدار باشم اون خواب!
بیخیالش شدم و خواستم از تخت پایین برم که یاد اتفاقای دیشب افتادم
بی اختیار از خجالت لـ...ب پایینمو به دندون گرفتمو بی تربیتی زیر لـ..ب گفتم
نگاهی به لباسم انداختم
دو دکمه ای که جونگکوک باز کرده بودو بستمو با خنده سمت ایینه رفتم
با دیدن لـ..با و گر..دن کبو..دم جیغ خفه ای کشیدم
من اینجوری برم پایین از شدت خجالت آب میشم میرم تو زمین!
یکی زدم تو سرمو چنتا فحـ..ش نثار جونگکوک کردم
سمت کمد رفتم
شلوار پارچه ای مشکی رنگی همراه یه تونیک خوشکل موشکل و همراه یه پ..د برداشتمو سمت حمام رفتم
بعد تعویض همشون لباس خواب هامو همراه چنتا لباس دیگه ام انداختم توی ماشین لباس شویی و روشنش کردم
سمت دستشویی رفتم بعد عملیات مسواکی زدمو یه شوینده هم زدم به صورتم
دوباره سمت ایینه رفتم
موهام لَ٠٠خت بودنو رشته هایی از رنگ طلایی داخلشون لونه کرده بود
چندبار شونه رو روشون کشیدم و کامل صاف شدن
همینکه شونه رو گذاشتم روی میز صدای جونگکوک بلند شد
_میدونی چقد عاشق موهاتم؟
فقط موهات
داستان هایی برای خودشون دارن
ناخداگاه با شنیدن صداش خجالت کشیدمو گونه هام سرخ شد
و هم از تعریفش خر ذوق شدم
سمتم اومد و کنارم ایستاد
از توی ایینه به هردومون نگاه کردو تک خنده ای کرد
_بنظرم تهیونگ و جیمین امروز دهنمون رو سرویس کنن!
+دوست ندارم صحبت کنن دربارش
جونگکوک دستی توی موهام کشیدو دوباره بهم ریختشون کرد
_ولی من خیلی دوست دارم
+گمشو پسره یه.... عممم
_چیزی گفتی؟
+نه میگم برو اماده شو بریم صبحانه
_باشه
200 لایک
#Season_two
#part_197
با حس خیلی خوبی از خواب بیدار شدم
چشمامو کمی ماساژ دادمو خمیازه ای کشیدم
نگاهی به جونگکوک انداختم که مثل خرس قطبی گرفته بود خوابیده بود
اصن تقصیر من چیه
بدم میاد من بیدار باشم اون خواب!
بیخیالش شدم و خواستم از تخت پایین برم که یاد اتفاقای دیشب افتادم
بی اختیار از خجالت لـ...ب پایینمو به دندون گرفتمو بی تربیتی زیر لـ..ب گفتم
نگاهی به لباسم انداختم
دو دکمه ای که جونگکوک باز کرده بودو بستمو با خنده سمت ایینه رفتم
با دیدن لـ..با و گر..دن کبو..دم جیغ خفه ای کشیدم
من اینجوری برم پایین از شدت خجالت آب میشم میرم تو زمین!
یکی زدم تو سرمو چنتا فحـ..ش نثار جونگکوک کردم
سمت کمد رفتم
شلوار پارچه ای مشکی رنگی همراه یه تونیک خوشکل موشکل و همراه یه پ..د برداشتمو سمت حمام رفتم
بعد تعویض همشون لباس خواب هامو همراه چنتا لباس دیگه ام انداختم توی ماشین لباس شویی و روشنش کردم
سمت دستشویی رفتم بعد عملیات مسواکی زدمو یه شوینده هم زدم به صورتم
دوباره سمت ایینه رفتم
موهام لَ٠٠خت بودنو رشته هایی از رنگ طلایی داخلشون لونه کرده بود
چندبار شونه رو روشون کشیدم و کامل صاف شدن
همینکه شونه رو گذاشتم روی میز صدای جونگکوک بلند شد
_میدونی چقد عاشق موهاتم؟
فقط موهات
داستان هایی برای خودشون دارن
ناخداگاه با شنیدن صداش خجالت کشیدمو گونه هام سرخ شد
و هم از تعریفش خر ذوق شدم
سمتم اومد و کنارم ایستاد
از توی ایینه به هردومون نگاه کردو تک خنده ای کرد
_بنظرم تهیونگ و جیمین امروز دهنمون رو سرویس کنن!
+دوست ندارم صحبت کنن دربارش
جونگکوک دستی توی موهام کشیدو دوباره بهم ریختشون کرد
_ولی من خیلی دوست دارم
+گمشو پسره یه.... عممم
_چیزی گفتی؟
+نه میگم برو اماده شو بریم صبحانه
_باشه
200 لایک
- ۲۰.۵k
- ۲۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط