چند پارتی
" بازی شانس "
part : ۲۶
🔹از دید تهیونگ🔹
با دیدن متن روی کارت، آب دهنمو قورت دادم و تا چند ثانیه هیچی نگفتم
چیزی که اینجا نوشته برای رابطه الان ما قفله، نمیدونم سون هی قراره چه واکنشی نشون بده، کاش میشد عوضش کنم اما از یه طرفی دلمم نمیخواست عوض شه
سون هی: چی نوشته؟ ببینم؟
تهیونگ: مطمئنی؟
سون هی: آره چرا نباشم
کارتو دادم دستش
از رد چشماش میتونستم تشخیص بدم رسیده به کجای متن
«یکم عسل بریز رو نیپل عشقت و میکش بزن»
اونم مثل من اول آب دهنشو قورت داد
تهیونگ: اگه نمیخوای میتونیم کارتو عوض کنیم
ابروهاشو انداخت بالا
سون هی: نه دلم نمیخواد تقلب کنیم
تهیونگ: پس ینی...
سون هی: آره، برو عسلو بیار
ناخواسته لبمو گاز گرفتم و از جام بلند شدم
بخاطر تصوراتی که تو ذهنم شکل گرفت، متوجه تغییراتی که تو بدنم اتفاق افتادن شدم
از تو پلاستیک خریدامون عسلو پیدا کردم و سریع رفتم نشستم روبهروش، پاهامو تو هم جم کردم تا سون هی متوجه وضعیت من نشه
راستش من اصلا استرس نداشتم، اما نگران سون هی بودم، دلم نمیخواست خودشو مجبور به کاری کنه، میدونم دلش شیطونی میخواد اما اینم میدونم که زیاد از حد دوس نداره چهارچوب شکنی کنه
تهیونگ: خب... شروع کنم؟
سرشو تکون داد
سون هی: اوهوم
تهیونگ: مطمئنی؟
سون هی: من آره، تو چی؟
تهیونگ: من هیچوقت اینقد مطمئن نبودم
خندید و با مشت زد به شونهم
سون هی: بدجنس
برای اینکه یکم آمادهش کنم، با خنده رفتم جلو و لباشو بوسیدم
بعد از چند تا بوسه آروم، دستامو بردم دو طرف تیشرتش و لباسشو از تنش در آوردم
با دیدن بدن خوش تراش و پوست خوش رنگش بیاختیار سمت شونههای لختش کشیده شدم و تو گودی گردن و بند سوتینشو بوسیدم
بدون اینکه اعتراض کنه اینا جزو مجازات نیستن، چشماشو بست و بهم اختیار تام داد
ادامه دارد...
حمایت پریزاد؟!
" بازی شانس "
part : ۲۶
🔹از دید تهیونگ🔹
با دیدن متن روی کارت، آب دهنمو قورت دادم و تا چند ثانیه هیچی نگفتم
چیزی که اینجا نوشته برای رابطه الان ما قفله، نمیدونم سون هی قراره چه واکنشی نشون بده، کاش میشد عوضش کنم اما از یه طرفی دلمم نمیخواست عوض شه
سون هی: چی نوشته؟ ببینم؟
تهیونگ: مطمئنی؟
سون هی: آره چرا نباشم
کارتو دادم دستش
از رد چشماش میتونستم تشخیص بدم رسیده به کجای متن
«یکم عسل بریز رو نیپل عشقت و میکش بزن»
اونم مثل من اول آب دهنشو قورت داد
تهیونگ: اگه نمیخوای میتونیم کارتو عوض کنیم
ابروهاشو انداخت بالا
سون هی: نه دلم نمیخواد تقلب کنیم
تهیونگ: پس ینی...
سون هی: آره، برو عسلو بیار
ناخواسته لبمو گاز گرفتم و از جام بلند شدم
بخاطر تصوراتی که تو ذهنم شکل گرفت، متوجه تغییراتی که تو بدنم اتفاق افتادن شدم
از تو پلاستیک خریدامون عسلو پیدا کردم و سریع رفتم نشستم روبهروش، پاهامو تو هم جم کردم تا سون هی متوجه وضعیت من نشه
راستش من اصلا استرس نداشتم، اما نگران سون هی بودم، دلم نمیخواست خودشو مجبور به کاری کنه، میدونم دلش شیطونی میخواد اما اینم میدونم که زیاد از حد دوس نداره چهارچوب شکنی کنه
تهیونگ: خب... شروع کنم؟
سرشو تکون داد
سون هی: اوهوم
تهیونگ: مطمئنی؟
سون هی: من آره، تو چی؟
تهیونگ: من هیچوقت اینقد مطمئن نبودم
خندید و با مشت زد به شونهم
سون هی: بدجنس
برای اینکه یکم آمادهش کنم، با خنده رفتم جلو و لباشو بوسیدم
بعد از چند تا بوسه آروم، دستامو بردم دو طرف تیشرتش و لباسشو از تنش در آوردم
با دیدن بدن خوش تراش و پوست خوش رنگش بیاختیار سمت شونههای لختش کشیده شدم و تو گودی گردن و بند سوتینشو بوسیدم
بدون اینکه اعتراض کنه اینا جزو مجازات نیستن، چشماشو بست و بهم اختیار تام داد
ادامه دارد...
حمایت پریزاد؟!
- ۱۱.۷k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط