چند پارتی
" بازی شانس "
part : 27
یکی از بندای سوتینشو آروم از شونه‌ش آوردم پایین، اینقدری که سینه راستش کامل معلوم شد
لبمو گاز گرفتم و همزمان با ریختن عسل رو سینه‌ش، لباشو بوسیدم تا بدنشو بیشتر آماده کنم
سینشو تو دستم گرفتم و قبل اینکه نیپلشو مزه کنم یکم ماساژش دادم، از حرکاتش مشخص بود بی‌قرار شده
بعد از لباش رفتم سراغ گردنش، چند تا میک عمیق رو گردنش زدم، ریتم نفساش تند شد
قبل از اینکه نیپلشو لیس بزنم، یه دل سیر قشنگیاشو نگاه کردم و زبونمو کشیدم رو نیپلش
ناله آرومی کرد که باعث شد بی‌قرارتر بشم
نیپلشو کامل کردم تو دهنم و محکم میک زدم
ترکیب مزه عسل با حسی که داشتم تجربه‌ش میکردم به حدی رسید که یه لحظه کنترلمو از دست دادم
دست چپمو محکم دور کمر باریکش حلقه کردم تا بدنشو بیشتر به خودم نزدیکش کنم
با دست راستم از پایین سینه‌شو مالیدم و نیپلشو محکم‌تر میک زدم
ناله‌هاش هر لحظه بلندتر و بی‌وقفه‌تر میشد و همین باعث می‌شد که نتونم کارمو متوقف کنم
صدام زد
سون هی: تهیونگ
رو زمین خوابوندمش و روش خیمه زدم
با دست راستم سینشو تو دستم فشار دادم و مشغول بوسیدن لباش شدم
بیخ گوشش نجوا کردم
تهیونگ: جانم؟
بریده بریده جواب داد
سون هی: فک کنم داریم میبازیم
لاله گوششو مکیدم و دوباره آروم زمزمه کردم: چطور؟
سون هی: خب... خب... میبینی که نمیتونیم جلوشو بگیریم
یه لحظه دلم خواست به این بازی بیشتر فرصت بدم
برای همین دو تا نفس عمیق کشیدم و با چشمایی که به سختی میتونستم باز نگهشون دارم، تو چشماش نگاه کردم
تهیونگ: الان وا بدی باختیا
با لجبازی ابروهاشو انداخت بالا
سون هی: نخیرم من نمیخوام باعث باختمون بشم
با انگشتم با نیپلش بازی کردم
لبشو گاز گرفت
تهیونگ: ولی بدنت داره میگه بازم میخواد
دستشو خیلی آروم به پایین تنه‌م کشید
سون هی: بدن توام داره همینو میگه
از زرنگیش حرصی شدم و قفل سوتینشو کامل باز کردم
ناله آرومی کرد و دوباره چشماشو بست
سوتینشو کامل از تنش در آوردم و این بار اون یکی نیپلشو میک زدم
دستشو گذاشت رو شونه‌م و چند بار پشت سر هم نفس عمیق کشید که باعث شد تحریک شم و نیپلشو دندون بزنم
صدای ناله‌هاش بلند تر شد و شونه‌مو چنگ زد
سون هی: تهیونگ
بین سینه‌هاشو لیس زدم
تهیونگ: جون دلم؟
سون هی: اگه ادامه بدی تو دلیل باختمون میشی
لجبازیم گل کرد
تهیونگ: ولی الان رو نوبت توییم
به سختی خودشو تو بغلم جا به جا کرد و دستاشو گذاشت رو سینه‌هاش
خنده‌م گرفت
سون هی: خب تو داری بیشتر از نوشته روی کارت پیش میری، اینطوری معلومه که میبازم
وقتی دیدم فایده نداره، یه نفس عمیق کشیدم و از روش بلند شدم، برگشتم سر جام
اونم از جاش بلند شد و دنبال تیشرتش گشت تا دوباره بپوشتش
تا وقتی دوباره لباسشو تنش کنه، زل زدم به بدنش، واقعا دست خودم نبود

ادامه دارد...
حمایت ماهزاد؟!..
دیدگاه ها (۱)

چند پارتی" بازی شانس "part : 28🔹از دید سون هی🔹از اینکه میدید...

چند شاتی" بازی شانس "part : 2۹🔹صبح روز بعد🔹🔹از دید سون هی🔹با...

چند پارتی" بازی شانس "part : ۲۶🔹از دید تهیونگ🔹با دیدن متن رو...

چند پارتی" بازی شانس "part : ۲۵با خوشحالی از جام بلند شدم و ...

چند پارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط