#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_182



یهو رفته رفته صورتش سرخ شد و سریع از اتاق خارج شد
چش شد این؟

خوبه ای گفتم و سمت کمد رفتم.
یه شلوار پارچه ای طوسی رنگ که پایینش کش بود همراه یه هودی پوشیدم.
سمت ایینه رفتم و موهامو سشوار کشیدم.
دلیلش رو نمیدونم ولی شکمم در.د خفیفی داشت...
وقتی تقریبا خشک شدن با شونه صافشون کردم و با انداختن کلاه هودیم از اتاق زدم بیرون
صدای قهقهه و خنده هایی پایین پله ها میومد
دوتا یکی پله هارو پایین رفتمو وارد اشپزخونه شدم
دیدم همه دور میز جمع شدنو سلین و رزی درحال آماده کردن ناهارن
مثل همیشه تهیونگ و جنی داشتن کل کل میکردنو به هم دیگه فـ.ش میدادن
بقیه هم به این دوتا دلقک میخندیدن.
با صدای بلند و رسا گفتم

+سلامممممم

همه جواب دادن

_سلاممممممم

با خنده روی یکی از صندلی ها نشستم و خمیازه ای کشیدم

جینی رو به جونگکوک گفت

_داداش میگم.. دیشب تازه از جنگ جهانی سوم برگشته بودیم یعنی باید همون شب کارای بدبد میکردین؟

جودی ادامه حرفشو داد

_چی بگم... من بدبخت بنظرم هشت بار از خواب پریدم.... صدا هم بلند بودا

با تموم شدن حرف جودی شلیک خنده بین بچها به گردش افتاد و جونگکوک هم میخندیدو سرشو به نشونه تاسف تکون میداد
احساس میکنم تمام خو.ن های توی بدنم به سمت گونه هام هجوم اوردن!
به معنای واقعی داشتم از خجالت آب
میشدم میرفتم توی زمین!
تهیونگ که انگار فهمیده بود دست از خنده برداشتو رو به بقیه پچ زد

_خجالت بکشین بسه دیگه

بچها یکم کوتاه اومدنو فقط ریز ریز میخندیدن
دلم به حالشون میسوزه، چی فکر میکنن و چی به سر ما اومده دیشب!
بعد بیست دقیقه حرف زدن غذارو کشیدیم ولی جالب اینجاست از مادرجون و پدرجون خبری نبود
بعد تموم شدن ناهارم اخیشی گفتم و به صندلیم تکیه دادم
زیاد نگذشت که حس کردم چیزی داره ازم بیرون میاد
گندش بزنن!  نکنه...  پر//یود شدم!!!!!
مثل برق گرفته ها از روی صندلی بلند شدم و
به سرعت جت خودمو به طبقه بالا رسوندم
وارد دستشویی شدم و بله حدسمم درست بود!
همینو کم داشتم وایییییی!

سریع شلوارمو پایین کشیدم
نگاهی بهش انداختم و
گذاشتمش توی لباسای کثیف تا بعدا بزارم ماشین لباسشویی
فقط چند دونه نوا.ر بهدا.. شتی داشتم و کافی نبود
لبامو اویزون کردم
ولی من که با جونگکوک قهرم... من حتی خجالتم میکشم بهش بگم!

200 لایک
دیدگاه ها (۹)

#Gentlemans_husband#Season_two#part_184_چیه باز+میشه خودت بر...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_185+جنی جونم چیشدی چرا گ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_183وقتی خونه خودمون بودی...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_181_بوی بهشت میدی!+ب.. ب...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_197با حس خیلی خوبی از خو...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_199+کجا میری؟ _برم شرکت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط