تهیونگ با اشک توی چشماش گفت

تهیونگ با اشک توی چشماش گفت
_هایا من تو رو دوست دارم چرا باور نمیکنی
با لبخند گفتم
+من دیگه هیچی رو باور ندارم
تهیونگ نزدیکش شد
به لبای هایا نگاه کرد و چشماش و بست و لباش و گذاشت روی لبای هایا
تهیونگ مزه گَس خون و احساس می‌کرد اما براش مهم نبود
اشک های تهیونگ روی گونش می‌ریخت
هایا چشماش خشک شده بود و دیگه اشکی نداشت
هایا نفسش گرفت که با دستش آروم سینه تهیونگ ضربه زد تهیونگ متوجه شد و از هایا جدا شد که این جدا شدن همراه با صدای بوسه بود....
_حالا فهمیدی دوست دارم یا نه؟
هایا دستش و روی گونه تهیونگ کشید و گفت
+چرا گریه میکنی؟
_چون تو حالت بده منم حالم بده
+من حالم خوبه فقط درد دارم
_الهی بمیرم برات
هایا دستش و روی گونه تهیونگ کشید
دستش باند پیچی بود بخیه خورده بود...
تهیونگ دستش و محکم گرفت که هایا بلند از درد ناله کرد
+اخخخ
_اوه ببخشید غلط کردم
هایا با اون درد آروم خندید و گفت
+خوبم نگران نباش....
+میدونی چیه حس میکنم تو سهم من نیستی تو سهم هناو هستی یادت رفت؟
تو با اون بچه دار شدی
_اما من تو رو دوست دارم
+مطمئنی؟
_اره خیلی مطمئنم
دوهفته گذشت...
زمان مرخص شدن هایا بود
تهیونگ داشت به هایا کمک می‌کرد تا از سر جاش بلند بشه تا بتونن به سمت ماشین برن
_اروم به خودت فشار نیار
+حالم خوبه میتونم خودم بیام
_باشه
تهیونگ اینو گفت ولی از پشت همش مراقبش بود
_خب آروم بشین توی ماشین
بعد از این حرفش هایا نشست و خودش اومد پشت فرمون نشست
+من باید برم شرکت امروز
_نخیر
+میخوام برم
_لجباز نه
+اصن شما کی باشی که برای من تصمیم میگیری
_شوهرت
+اما توی قرار داد...
_هایا داری کفریم میکنی
تهیونگ ماشین و توی حیاط پارک کرد که هایا پیاده شد و به سمت ساختمون خونه رفت
به دستیارش دستور داد که
+لطفا به خدمتکار ها بگید که امروز برن خونه هاشون میخوام تنها باشم
*چشم خانم
هایا از پله ها با رفت...در اتاقش و باز کرد و رفت داخل لباس تمیز و تو خونگی برداشت و به سمت حموم رفت
_هایااا
+بله تو اتاقم
_کجا داری میری
+دارم میرم....هوفففففف...نمیبینی میخوام برم حموم
_خب منم میام
+میخوام تنها برم
هایا اینو گفت و وارد حموم شد آب حموم و تنظیم کرد و رفت زیر دوش ایستاد....
دیدگاه ها (۴)

چند دقیقه بعد بیرون اومد باز هم درد داشت اما خیلی کمتر شده ب...

تا خونه هایا بیهوش بود وقتی که رسیدند تهیونگ باز هایا رو بغل...

بیدار شد ساعت ۱۱ ظهر و نشون میداد به پرستار بالا سرش گفت +می...

از اتاق اومدم بیرون نشستم روی صندلی‌ که چند دقیقه بعد از خست...

black flower(p,200)

black flower(p,252)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط