نام فیک: عشق مخفی
Part: 50



۹ ماه بعد *
ویو ات*
توی این ۹ ماه خیلی کم میشد که برم بیرون...دلم گرفته بود از بس یجا میشستمو به در و دیوار یا گوشی نگا میکردم پاشدم و لباسامو عوض کردم ی ارایش ملایمی کردم و رفتم پایین*
ا. دخترم کجا میخوای بری؟*اومد سمتم*
ات. میخوام برم بیرون
ا. وایستا جیمین بیاد بعد برو
ات. جیمین انقدر کار داره که وقت نداره سرشو بخارونه من میرمو زود میام
ا. حداقل بزار من باهات بیام
ات. اجوما چیزی نمیشه یکم راه میرمو برگشت ماشین میگیرم که زیاد هم راه نرفته باشم
ا. باشه چیزی شد بهم زنگ بزن سریع
ات. باشه
از خونه زدم بیرون. به مغازه ها نگا میکردم تا اینکه چشمم به ی مغازه ی لباس فروشی نوزاد خورد. رفتم داخل مغازه و به لباسا نگا میکردم(فروشنده رو با ف نشون میدم)*
ف. سلام خوش اومدید*لبخند
ات. سلام ممنون
به لباسا نگا میکردم که چشمم به ی لباس دخترونه ی خوشگل خورد ازش خوشم اومد. قدم بهش نمیرسید که لباس رو بردارم بهش اشاره کردم و به فروشنده نگا کردم*
ات. اگر میشه این لباس رو بهم بدید و ببینم
ف. حتما
فروشنده لباس رو که بهم داد ازش گرفتم داشتم به جنسش و سالم بودن لباس نگا میکردم که یدفعه دلم به طور خیلی بدی درد گرفت چشامو از درد شدید بستم و دستمو روی دیوار گذاشتم*
ف. خانم...خانم...حالتون خوبه؟ *نگران
فروشنده سریع برام اب اورد و خوردم ی صندلی اورد و روش نشستم یکم که گذشت دردم بهتر شد به فروشنده نگا کردم*
ات. همین لباس رو برمیدارم
ف. باشه
برام گذاشتش توی پلاستیک و دادش بهم کارتمو بهش دادمو حساب کردمو از مغازه اومدم بیرون*



لایک: ۳۹
کامنت: ۴۳

☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
بچها حمایتتون کم شده اینجوری پیش برین فیک عشق/نفرت رو نمیزارم
دیدگاه ها (۲۶)

نام فیک: عشق مخفیPart: 49ویو ات*جیمین نگام کرد با نگرانی*د. ...

بایستون توی بی تی اس کیه؟خودم اوتی سونم😎بچها حمایتتون کم شده...

نام فیک: عشق مخفیPart: 39ویو ات*جی. خب معلومه زنم*دادتعجب کر...

نام فیک: عشق مخفیPart: 34ویو ات*یکساعت طول کشید امتحانمو داد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط