نام فیک: عشق مخفی
Part: 49
ویو ات*
جیمین نگام کرد با نگرانی*
د. اصلا نباید تکون بخوره نباید از جاش بیاد بیرون فقط و فقط برای دستشویی و حموم حق داره تکون بخوره بعضی موقع ها هم ببریدش بیرون فقط توی ماشین باشه چیز سنگین بلند نکنه زیاد راه نره و این دردی که داره تا یکماه عادیه هر ماه هم باید بیاریدش برای سونوگرافی
جی. باشه ممنون*بلند شد*
نگاش کردم و بلند شدمو رفتیم سمت ماشین*
جی. این چند روز خیلی کار دارم توی شرکت بعدش کلا میام توی خونه این چند اصلا تکون نخور
ات. واقعا فکر کردی من میتونم یجا بشینم؟
جی. مجبوری ات جون خودتم در خطره
ات. بیخیال جیمین چیزی نیمشه دکتره زیادی شلوغش کرده*اخم
جی. مگه نمیگی درد داری؟
ات. خب اره دارم
جی. اگر چند روز استراحت کنی بهتر میشی اما اگر قرار باشه هی تکون بخوری خب درد داری همینجوری دیگه
ات. ربطی نداره بعدم دردش زیاد نیست که*خیلی خیلی بد دلش درد گرفت جوری که اشکش دراومد*
بدجوری دلم درد گرفت قطره اشکم ریخت روی شلوارم جیمین نگام کرد*
جی. چیشد ات؟ *نگران
ات. د.ل.م*بغض
ماشین رو زد کنار و اروم شروع کرد به ماساژ دادن دلم. دردش داشت بهتر میشد*
ات. یعنی هروز باید انقد درد بکشم؟
جی. برای هیمن میگم تکون نخوره دیگه
ات. باشه *زیر لب
دستشو از روی دلم برداشتم*
ات. دلم بهتر شد ممنون. بریم خونه
جی. باشه
جیمین ماشین رو روشن کرد و رفتیم خونه. توی راه من سرمو تکیه داده بودم به شیشه و به بیرون نگا میکردم..رسیدیم اروم پیاده شدمو رفتم بالا جیمین هم به اجوما سپرد مراقبم باشه و رفت شرکت. لباسامو عوض کردمو روی تخت دراز کشیدم گوشیمو برداشتم و رفتم توی گوشیم*
☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
Part: 49
ویو ات*
جیمین نگام کرد با نگرانی*
د. اصلا نباید تکون بخوره نباید از جاش بیاد بیرون فقط و فقط برای دستشویی و حموم حق داره تکون بخوره بعضی موقع ها هم ببریدش بیرون فقط توی ماشین باشه چیز سنگین بلند نکنه زیاد راه نره و این دردی که داره تا یکماه عادیه هر ماه هم باید بیاریدش برای سونوگرافی
جی. باشه ممنون*بلند شد*
نگاش کردم و بلند شدمو رفتیم سمت ماشین*
جی. این چند روز خیلی کار دارم توی شرکت بعدش کلا میام توی خونه این چند اصلا تکون نخور
ات. واقعا فکر کردی من میتونم یجا بشینم؟
جی. مجبوری ات جون خودتم در خطره
ات. بیخیال جیمین چیزی نیمشه دکتره زیادی شلوغش کرده*اخم
جی. مگه نمیگی درد داری؟
ات. خب اره دارم
جی. اگر چند روز استراحت کنی بهتر میشی اما اگر قرار باشه هی تکون بخوری خب درد داری همینجوری دیگه
ات. ربطی نداره بعدم دردش زیاد نیست که*خیلی خیلی بد دلش درد گرفت جوری که اشکش دراومد*
بدجوری دلم درد گرفت قطره اشکم ریخت روی شلوارم جیمین نگام کرد*
جی. چیشد ات؟ *نگران
ات. د.ل.م*بغض
ماشین رو زد کنار و اروم شروع کرد به ماساژ دادن دلم. دردش داشت بهتر میشد*
ات. یعنی هروز باید انقد درد بکشم؟
جی. برای هیمن میگم تکون نخوره دیگه
ات. باشه *زیر لب
دستشو از روی دلم برداشتم*
ات. دلم بهتر شد ممنون. بریم خونه
جی. باشه
جیمین ماشین رو روشن کرد و رفتیم خونه. توی راه من سرمو تکیه داده بودم به شیشه و به بیرون نگا میکردم..رسیدیم اروم پیاده شدمو رفتم بالا جیمین هم به اجوما سپرد مراقبم باشه و رفت شرکت. لباسامو عوض کردمو روی تخت دراز کشیدم گوشیمو برداشتم و رفتم توی گوشیم*
☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
- ۱.۰k
- ۱۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط