نام فیک: عشق مخفی
Part: 48




ویو ات*
صدام کردن که برم داخل. پاشدم جیمین هم پاشد که پرستار گفت*
(پرستار رو با پ نشون میدم)
پ. اقا شما نمیتونین برین
جی. اما نمیتونم بزارم تنهایی بره داخل که
نگاش کردم*
ات. چیزی نمیشه جیمین *اروم
جی. باشه
رفتم داخل و بعد از حدودا نیم ساعت اومدم بیرون. دستم روی دلم بود. جیمین نگام کرد *
جی. چیشده؟
ات. هیچی
جی. دلت درد میکنه؟
ات. نه
جی. پس چرا دستت روی دلته؟
پ. خانم پارک ات بیا ازمایشت رو بگیر
ات. همینجوری*رو به جیمین
رفتم از پرستار برگه ی ازمایش رو گرفتم و رفتیم توی اتاق پزشک. برگه گذاشتم جلوش و نشستم جیمین هم نشست. به برگه نگا کردو به ما نگا کرد*
د. تبریک میگم شما باردارید
ات. لبخند زدم*
جیمین با ذوق نگام کرد*
د. اما...
نگاش کردم*
جی. اما چی؟
د. زایمان سختی رو در پیش داری*اروم
نگاش کردم..چیزی نمیگفتم*
جی. یعنی چی؟ *نگران
د. توی زایمان احتمال مرگ مادر وجود داره...(مدیونین فکر کنین کرم دارماااا😂)
جیمین با نگرانی نگام کرد. خیلی عادی نگاش میکردم*
جی. نمیشه بچه رو سقط کنیم؟
ات. نه بچه رو نمیخوام سقط کنم*اخم
جی. اما میمیری ات
د. اگر هم همسرتون بخواد بچه رو سقط کنین باز هم نمیشه چون توی سقط کردن بچه به بدترین شکل هست که انقدر درد داره که مادر میمیره اما توی زایمان مادر ۱۰ درصد احتمالش هست زنده بمونه




لایک: ۳۸
کامنت: ۴۲

☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
دیدگاه ها (۵۳)

بایستون توی بی تی اس کیه؟خودم اوتی سونم😎بچها حمایتتون کم شده...

فیک نویسهحمایتش کنید فیکاش عالینایدی👇🏻https://wisgoon.com/pa...

نام فیک: عشق مخفیPart: 47ویو ات*جی. واقعا؟ات. علائمش رو دارم...

نام فیک: عشق مخفیPart: 46ویو ات*شب شد و مهمونا اومدن*رنگ رو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط