فیک جدید

فیک جدید
مقدمه – "یعنی می‌توانم فراموشت کنم؟"

این جزیره هیچ تغییری نکرده… هنوز همون درختای نخل که با وزش نسیم شبانه، سایه‌های کشیده‌شون روی شن‌های نرم می‌رقصه. هنوز همون موج‌هایی که با ریتمی خسته و تکراری خودشونو به ساحل می‌کوبن، انگار که چیزی رو می‌خوان فریاد بزنن. شن‌های گرم، همون‌طور که قبلاً جای قدمامونو تو خودشون نگه می‌داشتن، حالا هم زیر پام فرو می‌رن، ولی این‌بار تنها.

رستوران هنوز همون‌جاست، با همون چراغای زرد کم‌نوری که شب‌ها مثل ستاره‌های کوچیک روی سطح آب منعکس می‌شن. بوی غذاهای دریایی با عطر دریا قاطی شده، درست مثل همون شبایی که بعد از یه روز طولانی، با خنده و شوخی‌هامون اینجا می‌نشستیم. ولی حالا… حالا همه میزها شلوغن، همه چیز همونه، فقط جای تو خالیه.

و نیمکت چوبی کنار ساحل…
هنوز سر جاشه.
همون نیمکتی که آخرین بار کنار هم روش نشستیم. همون جایی که صدای دریا با حرفای تو در هم آمیخته شد و برای همیشه تو ذهنم موند.

آروم گفتی:
"یه روزی همدیگه رو فراموش می‌کنیم، مگه نه؟"

اون موقع فقط نگاهت کردم. نگفتم که نمی‌تونم، نگفتم که این جمله توی قلبم حک می‌شه و هر روز، هر شب، توی ذهنم تکرار می‌شه. نگفتم که صدای این دریا، نسیم این ساحل، و حتی بوی شن‌های خیس بعد از بارون، هنوزم که هنوزه، خاطره‌ی تو رو زنده نگه می‌داره.

حالا اینجا ایستادم. ماه، همون‌طور که اون شب روی آب می‌درخشید، امشب هم همون‌قدر روشنه. موج‌ها هنوز میان و میرن. جزیره همونه. ولی تو… نیستی.

ببین چقدر گذشته… پس چرا هنوز نتونستم فراموشت کنم؟


مثل همیشه حمیتای خوشگلتون رو ببینم...
دیدگاه ها (۴)

p1جزیره سایرون، جواهری پنهان در دل اقیانوس، مکانی است که تنه...

ادامه p1_لی ات؟ چند ثانیه فقط زل زد بهش. لی ات؟ واقعاً خودش ...

p32فلش های دوربینا چشمای کوک رو اذیت میکرد میکروفون های بیشم...

p31خبر ها همه جا پخش شده بود اون شایعه لعنتی داشت ات رو دیون...

ماسه ها قهوه ای رنگ به دخترک احساسی فراتر از ارامش میبخشیدند...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

قهوه تلخپارت ۳۲کم کم همه جمع شدن و بعد از اومدن مدیر گردش رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط