p
p1
جزیره سایرون، جواهری پنهان در دل اقیانوس، مکانی است که تنها افراد خاص و شناختهشده به آن دسترسی دارند. جزیرهای کوچک، در کنار جزیره ججو، جایی که آرامش و زیباییهای بیپایان آن را از دیگر جزایر متمایز میکند. اینجا فقط میلیاردرها و سلبریتیهای معروف دنیا حق ورود دارند، جایی که آنها میتوانند بدون نگرانی از نگاههای کنجکاو و مزاحمتهای ساسانگ فنها، به راحتی استراحت کنند و از تعطیلات بیپایان خود لذت ببرند.
جزیره سایرون نهتنها مکانی برای استراحت است، بلکه محیطی امن و خصوصی برای افرادی است که در زیر نور آفتاب میدرخشند و همیشه تحت فشار رسانهها و دنیای پر سر و صدا قرار دارند. همینطور این جزیره به دلیل طبیعت بکر و دست نخوردهاش، به یک پاتوق ایدهآل برای سلبریتیها تبدیل شده است.
**---
جونگ کوک، ستاره جهانی و آیدل معروف، روی ساحل ایستاده و در حال صحبت با راهنمای جزیره است. صدای امواج دریا به آرامی به گوش میرسد و بوی شور دریا به مشامش میخورد. کوک چند روزی بود که از دنیای پرهیاهوی خودش فاصله گرفته و به اینجا اومده بود تا کمی از فشارهای دنیای آیدلی و رسانه ها دور شه.
راهنما جزیره با لبخندی آرام به جلو اشاره میکرد. گفت: *اون ی رستوران نودل فروشی که تقریبا بین مهمونا معروفه سه شنبه شب ها پارتی میگیرنو ی عالمه بازی میکنن.
کوک سرش را تکون داد و با نگاه عمیقی که به دریا دریا داشت گفت:
_حتما امتحانش میکنم جای دیگه ای هست که باید امتحانش کنم؟
راهنما با لبخندی کوتاه، همانطور که در مسیر حرکت کرد و به سمت دیگه ای اشاره کرد
*اون درخت نخل رسما پاتوق سینگلاست میتونی زیرش بشسنی از دریا شن ها لذب ببرن
کوک تک خنده ای کرد و سرش رو دوباره تکان میداد
کوک و راهنما هنوز در مورد جزیره حرف میزدن که یهدفعه بم، سگ بزرگ و بازیگوش کوک، از کنار صاحبش جدا شد و با سرعت دوید سمت یه نفر.
کوک یه لحظه شوکه شد. _بم! هی، صبر کن!
ولی فایدهای نداشت، سگش مستقیم رفت سمت یه دختر که کمی اون طرفتر ایستاده بود.
قلب کوک تند زد. نکنه بترسه؟ یا بدتر، نکنه بم زیادی هیجانزده بشه و اذیتش کنه؟ اما قبل از اینکه بتونه کاری بکنه، صحنهای که جلوش اتفاق افتاد، باعث شد سر جاش میخکوب بشه.
دختره نهتنها نترسید، بلکه با لبخند بزرگی خم شد و دستش رو روی سر بم کشید. سگش، که معمولاً با غریبهها محتاط بود، حالا با خوشحالی دم تکون میداد و سرش رو به دستای دختره میمالید.
کوک یه قدم جلو رفت تا سگش رو صدا بزنه، اما همون لحظه دختر سرشو بلند کرد...
چشماش گرد شد.
ادامش در ویدیو بعدی
جزیره سایرون، جواهری پنهان در دل اقیانوس، مکانی است که تنها افراد خاص و شناختهشده به آن دسترسی دارند. جزیرهای کوچک، در کنار جزیره ججو، جایی که آرامش و زیباییهای بیپایان آن را از دیگر جزایر متمایز میکند. اینجا فقط میلیاردرها و سلبریتیهای معروف دنیا حق ورود دارند، جایی که آنها میتوانند بدون نگرانی از نگاههای کنجکاو و مزاحمتهای ساسانگ فنها، به راحتی استراحت کنند و از تعطیلات بیپایان خود لذت ببرند.
جزیره سایرون نهتنها مکانی برای استراحت است، بلکه محیطی امن و خصوصی برای افرادی است که در زیر نور آفتاب میدرخشند و همیشه تحت فشار رسانهها و دنیای پر سر و صدا قرار دارند. همینطور این جزیره به دلیل طبیعت بکر و دست نخوردهاش، به یک پاتوق ایدهآل برای سلبریتیها تبدیل شده است.
**---
جونگ کوک، ستاره جهانی و آیدل معروف، روی ساحل ایستاده و در حال صحبت با راهنمای جزیره است. صدای امواج دریا به آرامی به گوش میرسد و بوی شور دریا به مشامش میخورد. کوک چند روزی بود که از دنیای پرهیاهوی خودش فاصله گرفته و به اینجا اومده بود تا کمی از فشارهای دنیای آیدلی و رسانه ها دور شه.
راهنما جزیره با لبخندی آرام به جلو اشاره میکرد. گفت: *اون ی رستوران نودل فروشی که تقریبا بین مهمونا معروفه سه شنبه شب ها پارتی میگیرنو ی عالمه بازی میکنن.
کوک سرش را تکون داد و با نگاه عمیقی که به دریا دریا داشت گفت:
_حتما امتحانش میکنم جای دیگه ای هست که باید امتحانش کنم؟
راهنما با لبخندی کوتاه، همانطور که در مسیر حرکت کرد و به سمت دیگه ای اشاره کرد
*اون درخت نخل رسما پاتوق سینگلاست میتونی زیرش بشسنی از دریا شن ها لذب ببرن
کوک تک خنده ای کرد و سرش رو دوباره تکان میداد
کوک و راهنما هنوز در مورد جزیره حرف میزدن که یهدفعه بم، سگ بزرگ و بازیگوش کوک، از کنار صاحبش جدا شد و با سرعت دوید سمت یه نفر.
کوک یه لحظه شوکه شد. _بم! هی، صبر کن!
ولی فایدهای نداشت، سگش مستقیم رفت سمت یه دختر که کمی اون طرفتر ایستاده بود.
قلب کوک تند زد. نکنه بترسه؟ یا بدتر، نکنه بم زیادی هیجانزده بشه و اذیتش کنه؟ اما قبل از اینکه بتونه کاری بکنه، صحنهای که جلوش اتفاق افتاد، باعث شد سر جاش میخکوب بشه.
دختره نهتنها نترسید، بلکه با لبخند بزرگی خم شد و دستش رو روی سر بم کشید. سگش، که معمولاً با غریبهها محتاط بود، حالا با خوشحالی دم تکون میداد و سرش رو به دستای دختره میمالید.
کوک یه قدم جلو رفت تا سگش رو صدا بزنه، اما همون لحظه دختر سرشو بلند کرد...
چشماش گرد شد.
ادامش در ویدیو بعدی
- ۳.۲k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط