Gentlemanshusband
#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_131
توی فکر بودمو توجهی به اطرافم نداشتم
با صدای نامجون به خودم اومدم
دیدم داره اون سمت حیاط کنار گلها با گوشی صحبت میکنه
دلم میخاست کرم بریزم
پا ورچین پاورچین سمتش رفتم
همینکه با گوشی خداحافظی کرد و خواست روشو برگردونه پخی کردمو اروم هلش دادم
توی شک فرو رفته بودو نمیتونست تعادلش رو حفظ کنه
در عرض چند ثانیه پخش زمین روی سبزها شد
قهقهه ای سر دادم و بدون اینکه منتظر غر غرا و بحثاش بشم سریع سمت خونه حرکت کردم
خواستم وارد بشم که توی همون لحظه جونگکوک بیرون اومد
تیپ شرکتی زده بودو بنظر میرسید میخواد بره شرکت
دست به کم/ر رو بهش گفتم
+کجا؟
_شرکت
+مگه قرار نبود این هفته اینجا بمونی؟
_میمونم... دلیل نمیشه شرکت نرم
+کی میای
کمی فکر کردو نگاهی به ساعتش انداخت
_میام.. احتمالا وقت ناهار برسم
+باشه پس... صبحانه چی؟
_توی راه میخورم... امر دیگه؟
+هیچی برو
سری تکون دادو سمت ماشینش رفت.
حین راه مکثی کرد
برای نامجون دست تکون داد و به در اشاره کرد
نامجون هم سریع رفتو در حیاط رو براش باز کرد
پوف.. بدون جونگکوک اینجا خیلی کسل کنندس!
با کسی حال نمیکنم
این نامجون هم که همش بهم میپره معلومه ازم کینه به دل داره
سلین با من روی دنده لجه
غر غر کنان زیر سنگینی نگاه نامجون وارد خونه شدم
جو خوبی نبود
کاش وونا الان اینجا بود
160 لایک
#Season_two
#part_131
توی فکر بودمو توجهی به اطرافم نداشتم
با صدای نامجون به خودم اومدم
دیدم داره اون سمت حیاط کنار گلها با گوشی صحبت میکنه
دلم میخاست کرم بریزم
پا ورچین پاورچین سمتش رفتم
همینکه با گوشی خداحافظی کرد و خواست روشو برگردونه پخی کردمو اروم هلش دادم
توی شک فرو رفته بودو نمیتونست تعادلش رو حفظ کنه
در عرض چند ثانیه پخش زمین روی سبزها شد
قهقهه ای سر دادم و بدون اینکه منتظر غر غرا و بحثاش بشم سریع سمت خونه حرکت کردم
خواستم وارد بشم که توی همون لحظه جونگکوک بیرون اومد
تیپ شرکتی زده بودو بنظر میرسید میخواد بره شرکت
دست به کم/ر رو بهش گفتم
+کجا؟
_شرکت
+مگه قرار نبود این هفته اینجا بمونی؟
_میمونم... دلیل نمیشه شرکت نرم
+کی میای
کمی فکر کردو نگاهی به ساعتش انداخت
_میام.. احتمالا وقت ناهار برسم
+باشه پس... صبحانه چی؟
_توی راه میخورم... امر دیگه؟
+هیچی برو
سری تکون دادو سمت ماشینش رفت.
حین راه مکثی کرد
برای نامجون دست تکون داد و به در اشاره کرد
نامجون هم سریع رفتو در حیاط رو براش باز کرد
پوف.. بدون جونگکوک اینجا خیلی کسل کنندس!
با کسی حال نمیکنم
این نامجون هم که همش بهم میپره معلومه ازم کینه به دل داره
سلین با من روی دنده لجه
غر غر کنان زیر سنگینی نگاه نامجون وارد خونه شدم
جو خوبی نبود
کاش وونا الان اینجا بود
160 لایک
- ۱۶.۸k
- ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط