Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_133


تک خنده ای کردم و رو بهش گفتم

+عجله کن برو یه لیوان آب برام بیار

به وضوح جا خوردنشو دیدم
خواست بلند شه که دوباره دستشو گرفتم

+بشین بابا.. دارم باهات شوخی میکنم بی جنبه
_خب امرتون؟
+حوصلم سر رفته چرا باهام حرف نمیزنی؟ هوم؟ ببخشید اگه از حرفام ناراحت شدی

انگاری از عصبانیتش خوابیده باشه کنارم نشست...
کنارم  نشست

_نبابا... اشکالی نداره من زیاده روی کردم
+خب.. الان چی.. خوبی؟
_خوبم
+پس حدسمم درست بود

اهی کشید و
سری به نشونه ی تایید تکون داد

_ولی مگه فرقیم داره.. مگه مهمه!؟
+چرا نباشه سلین؟ همه پولدارا مثل هم نیستن
_بله به این موضوع پی بردم.. ولی بازم هرچی باشه... خانواده اقای جئون خیلی سخت گیرن لیلی.
+اها که اینطور... خوب گوش کن
توکه میدونی من چطور وارد این خونه شدم اره؟ بنظرت با وجود قضیه من.. بازم سخت پسندو سخت گیرن؟
_ شنیدم پدرت ترو روی قمـ/ار باختو تو به یه مشت قا/چاقی فروخته شدی!
یکی از رفیقای اقایجئون که فهمید اون گروهی که ترو گرفتن اصلا خوب نیستنو هر بلایی امکان داره سرت بیارن ترو به این خانواده معرفی کرد..چون پول خوبی رو اقای جئون بهشون داد خیلی زود بیخیال تو شدن.
اونا هم و در اخر اونا ترو برای همسری پسرشون انتخاب کردن.. برای اینکه از قضیه ویکتوریا فاصله بگیره.. اینطور که فهمیدم میخواستن ذهنش باتو درگیر بشه درباره ازدواج اجباریتون.
البته خیلیا واسه جونگکوک صف بسته بودن ولی اقای جئون... عقیده داشتن جونگکوک باید با یه زن معمولی ازدواج کنه.
و نمیدونم جریان چیبود که وقتی گذشته ترو گشتن با خودشون عهد بستن که تورو انتخاب کنن!
چون یه دختر همه چیز بلدو اهل زندگیی!

با بهت و تعجب نگاش کردم
چیزایی جدید و عجیب غریبی میشنیدم
پس از اول من به این خانواده فروخته نشده بودم.. wow
اون قسمت که میگفت منو برای این انتخاب کردن که جونگکوک ویکتوریا رو فراموش کنه و به من فکر کنه مثل پتک میخورد تو سرم..
قشنگ جریان این بود که منو به عنوان یه مشکل برای ازبین بردن یه مشکل دیگه میخواستن!
تا چه حد حقیری!

160 لایک
دیدگاه ها (۵)

#Gentlemans_husband#Season_two#part_134+اینارو راست میگی؟ با...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_135 _چیکار میکنی؟ خیلی ر...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_132به اجبار چند تیکه صبح...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_131توی فکر بودمو توجهی ب...

black flower(p,236)

بازی مرگ و عشق..پارت ۳۱جیمین: تو یه عوضی ای!جئون: به هر حال....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط