Gentlemanshusband
#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_147
اهانی گفتم و شروع کردیم به خوش بش کردن
گفتیم و خندیدیم
جنی کلی ادای عمه بزرگو درمیاورد و ماهم از خنده روده بر میشدیم
این دختره خیلی عجیب بود!
داشتیم واسه خودمون میوه میخوردیم و غیبت میکردیم
لینا دختر عمهبزرگ.. سمتمون اومد
زد رو کول اون دختر عموش که نمیشناختم
_نگاش کن.. این همون پا پتیه که خودشو اویزون جونگکوک جون کرده!
دختره نگاه چندشی سمتم پرتاب کردو نوچ نوچی کرد
جینا دختر خاله بزرگ جونگکوک پا در میونی کرد
_لینا.. بهتر نیست رسم مهمون داری خانوادمون رو زیر سوال نبری؟
لینا چشماشو توی حدقه چرخوند
_بازم فاز حس مسعولیتت گل کرده جینا؟ چیه مگه دروغ میگم... مگه همون دختریه پا پتی نیست که باباش فروختش به یه مشت قاچا/قچی؟
جنی خواست چیزی بگه که خودم سریعتر جواب دادم
با حس غروری گفتم
_فعلا که همون دختر پا پتی عروس یکی از بزرگترین شرکت دارای سئول شده..
پوزخندی زد
_نگران نباش عزیزم... زود گذره، میگذره میره اصلا فراموش میشه دختری مثل تو توی این خانواده بوده
از اول من ناف بریده ای خانواده بودم
از جام بلند شدم
+از طرز فکرت خندم میگیره عزیزم...
این خانواده منو با همین درجه و مقام قبول کردنو دارن...
بعدشم چطور میخوان فراموشم کنن وقتی قراره نوه شون رو به دنیا بیارم و
یه عمر کنار همسرم باهاشون زندگی کنم؟
170 لایک
#Season_two
#part_147
اهانی گفتم و شروع کردیم به خوش بش کردن
گفتیم و خندیدیم
جنی کلی ادای عمه بزرگو درمیاورد و ماهم از خنده روده بر میشدیم
این دختره خیلی عجیب بود!
داشتیم واسه خودمون میوه میخوردیم و غیبت میکردیم
لینا دختر عمهبزرگ.. سمتمون اومد
زد رو کول اون دختر عموش که نمیشناختم
_نگاش کن.. این همون پا پتیه که خودشو اویزون جونگکوک جون کرده!
دختره نگاه چندشی سمتم پرتاب کردو نوچ نوچی کرد
جینا دختر خاله بزرگ جونگکوک پا در میونی کرد
_لینا.. بهتر نیست رسم مهمون داری خانوادمون رو زیر سوال نبری؟
لینا چشماشو توی حدقه چرخوند
_بازم فاز حس مسعولیتت گل کرده جینا؟ چیه مگه دروغ میگم... مگه همون دختریه پا پتی نیست که باباش فروختش به یه مشت قاچا/قچی؟
جنی خواست چیزی بگه که خودم سریعتر جواب دادم
با حس غروری گفتم
_فعلا که همون دختر پا پتی عروس یکی از بزرگترین شرکت دارای سئول شده..
پوزخندی زد
_نگران نباش عزیزم... زود گذره، میگذره میره اصلا فراموش میشه دختری مثل تو توی این خانواده بوده
از اول من ناف بریده ای خانواده بودم
از جام بلند شدم
+از طرز فکرت خندم میگیره عزیزم...
این خانواده منو با همین درجه و مقام قبول کردنو دارن...
بعدشم چطور میخوان فراموشم کنن وقتی قراره نوه شون رو به دنیا بیارم و
یه عمر کنار همسرم باهاشون زندگی کنم؟
170 لایک
- ۱۸.۷k
- ۰۳ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط