نام فیک عشق مخفی

نام فیک: عشق مخفی
Part: 46



ویو ات*
شب شد و مهمونا اومدن*
رنگ رو نداشتم رفتم یکم ارایش کردم که کسی متوجه نشه حالم خوب نیست*
جیمین هم اومد با خوشحالی رفتم سمتش*
ات. سلام*لبخند
جی. سلام*بوسم کرد
ات. بعد از اینکه مهمونا رفتن میخوام یچیزی بهت بگم*اروم و ذوق
جی. چی؟
ات. یچیزی...*لبخند
جی. باشه
رفتیم پیش مهمونا بهشون سلام کردیم و کلی هم باهمدیگه صحبت کردیم. موقع رسید به شام*
من نمیتونستم برم سر میز شام چون بوی غذاها بدجوری اذیتم میکرد.
ات. حالا چیکار باید بکنم؟ *توی مغزم
جیمین نگام کرد*
جی. حتما خیلی خسته شدی تا کل این غذاهارو درست کنی*جوری که من بشنوم*
ات. چطور؟
جی. اخه رنگت پریده
ات. نه این بخاطر یچیزه دیگست*اروم
جی. چی؟
ات. من نمیتونم غذا بخورم میرم بالا بعدا بهت میگم
رفتم بالا سریع. دراز کشیدم روی تخت*
ات. حتی ارایشم نتونست صورتمو یکم بهتر کنه بقیه نفهمن حالم خوب نیست
جیمین در اتاق رو باز کرد و اومد داخل . نگام کرد*
جی. ات چه اتفاقی افتاده چرا حالت خوب نیست حتی شام نخوردی
نشستم روی تخت و نگاش کردم*
ات. خیلی دلدرد دارم*اروم
جی. پریود شدی؟
ات. نه. حامله ام*اروم
جی. چی؟ *تعجب
ات. حامله
جیمین اومد سمتم ذوق کرده بود*



لایک: ۳۷
کامنت: ۴۱

☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
دیدگاه ها (۴۹)

نام فیک: عشق مخفیPart: 47ویو ات*جی. واقعا؟ات. علائمش رو دارم...

نام فیک: عشق مخفیPart: 48ویو ات*صدام کردن که برم داخل. پاشدم...

نام فیک: عشق مخفیPart: 45فلش بک به دوماه بعد*ویو ات*امروز قر...

نام فیک: عشق / نفرتشخصیت های اصلی: ته(تهیونگ) . ات. م. ته(ما...

نام فیک: عشق مخفیPart: 31ویو ات*ات. چیزی نیست*ارومجی. مطمئنی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط