ادامه پارت
ادامه پارت ²¹
بعد از تکمیل قرار داد،به عمارت جونگکوک برگشتن.ماشین ها یکی یکی تو پارکینگ ماشین هارو پارک کردن و وارد عمارت شدن.همونجا جونگکوک و یونگی منتظر ایستاده بودن.با وارد شدن افراد،به اینکه چه کسایی اینجان و چه کسایی نیستند دقت نکرد و فقط فریاد کشید
-معلوم هست دارین چه غلتی میکنید؟
§همش تقصیر هیونا بود
بهش اشیب زد و به قصد کشتنش ولش کرد.اخرم اون مقصر شد.خیلی جالبه!
-هیونا.
صداش زد.فکر کرد پشت افراده ولی اون کنار جاده مسیر بوسان افتاده بود.
-هیونا بیا دفترم.سریع
§اون الان اینجا نیست
-پس کدوم...
§جاده بوسان.ازمون خواست اونجا پیادش کنیم.
-یعنی چی
§تو ماشین بودیم ک شروع کرد داد و بیداد که منو باید اونجا پیاده کنید.ماهم مجبور شدیم
-بعد شما ها نباید یه زنگ به من بزنید؟
§...
بهونه خوبی نبود.یکی از افراد،از این کاری که کرده بود عذاب وجدان بدی داشت.انگار نمیتونست دهنشو قرص نگه داره...
بعد از تکمیل قرار داد،به عمارت جونگکوک برگشتن.ماشین ها یکی یکی تو پارکینگ ماشین هارو پارک کردن و وارد عمارت شدن.همونجا جونگکوک و یونگی منتظر ایستاده بودن.با وارد شدن افراد،به اینکه چه کسایی اینجان و چه کسایی نیستند دقت نکرد و فقط فریاد کشید
-معلوم هست دارین چه غلتی میکنید؟
§همش تقصیر هیونا بود
بهش اشیب زد و به قصد کشتنش ولش کرد.اخرم اون مقصر شد.خیلی جالبه!
-هیونا.
صداش زد.فکر کرد پشت افراده ولی اون کنار جاده مسیر بوسان افتاده بود.
-هیونا بیا دفترم.سریع
§اون الان اینجا نیست
-پس کدوم...
§جاده بوسان.ازمون خواست اونجا پیادش کنیم.
-یعنی چی
§تو ماشین بودیم ک شروع کرد داد و بیداد که منو باید اونجا پیاده کنید.ماهم مجبور شدیم
-بعد شما ها نباید یه زنگ به من بزنید؟
§...
بهونه خوبی نبود.یکی از افراد،از این کاری که کرده بود عذاب وجدان بدی داشت.انگار نمیتونست دهنشو قرص نگه داره...
- ۴.۲k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط