برای او part : 17
به حدی نگران لباس خود بود که به این فکر نکرده بود که جیمین ممکن است چه لباسی بپوشد به جای کت و شلوار تیره و شیکی که ویولنت به آن عادت کرده بود شلوار جین و لباس هاوایی پوشیده بود رنگهای لباس و این که بلوزش را در شلوارش کرده بود شکم تخت و بدون برجستگی او را نشان میداد اما بلوز هاوایی؟ بر روی بلوزش گلهایی با چندین رنگ وجود داشت
او رئیسش بود رئیس هایی همچون او لباس هایی با طرح گل بر تن نمیکردند
تمام تلاش خود را کرد که حواسش را پرت ورودی خانه کند دیوارها کرم رنگ بوده و زمین به رنگ تیره در سمت چپ خود یک اتاق ناهار خوری رسمی و شیک قرار داشت. در سمت راستش درهای فرانسوی بسته که احتمالا اتاق کار یا دفتر بود
سقفش ارک بندی شده و بر روی دیوارهایش نقاشیها و عکسهایی قرار گرفته بود
احساس میکرد به درد آنجا نمیخورد
گفت : + خونه ی دوست داشتنی ای دارین
_ ممنون من درستش نکردم پدربزرگم به کلکسیونر بود و این جا رو به من داد پدربزرگمه که مسئول همه ی این عتیقه هاست. تنها کاری که من کردم این بود که بعضی اتاقها رو به روز کنم. اما خوب نظر من راجع به کلاس بالا بودن به گرامافونه با یه چند تا پوستر ورزشی
ویولنت به آن شک داشت اما قدردان تلاش او بود که سعی میکرد احساس راحتی کند البته حتی تصور هم نمیکرد که بتواند در آنجا احساس راحتی کند
جیمین او را به سمت یک اتاق خانوادگی برد که یک شومینه ای بزرگ به سبک اسپانیایی در آن قرار داشت همراه با راحتی های بزرگ و صندلی هایی که راحت به نظر می آمدند. اما تلویزیونی در انجا ندید به نقاشی بزرگ بالای شومینه نگریست و متعجب بود که آیا تلویزیون آنها هم یکی از آن هایی بود که بر روی دیوار نصب میشدند و پشت یک نقاشی قرار میگرفتند. اگر جیمین را بیشتر میشناخت از او میپرسید اما این چنین نبود در نتیجه بر روی یکی از راحتی ها نشست و ارزو کرد که ای کاش میدانست باید با دست هایش چه کند
_ نوشیدنی میخوای ؟ آب میوه ، سودا ، اب ؟
+ فقط اب
_ باشه الان برمیگردم
سریع بلند شد تا همراهش برود سپس دوباره بر جای خود نشست قلبش به تندی میزد و احساس میکرد گلویش به حدی تنگ شده که ممکن است خفه شود اگر راه حل دیگری وجود داشت او بلافاصله خود را آزاد میکرد اما به نظر همه ی درها بسته بوده و در نتیجه دنبال راهه چاره ای برای کنار آمدن با شرایط بود. شاید زمان همه چیز را بهتر کند
جیمین با یک لیوان و بطری آب بازگشت پرسید
_ از غذای مکزیکی خوشت میاد ؟
آنها را از دستش گرفت و بر روی میز قهوه خوری قرار داد، سپس سر خود را تکان داد
+ خودتون اشپزی میکنین ؟
جیمین خندید
سلام به همگی اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید
امیدوارم از کاور جدید خوشتون بیاد
او رئیسش بود رئیس هایی همچون او لباس هایی با طرح گل بر تن نمیکردند
تمام تلاش خود را کرد که حواسش را پرت ورودی خانه کند دیوارها کرم رنگ بوده و زمین به رنگ تیره در سمت چپ خود یک اتاق ناهار خوری رسمی و شیک قرار داشت. در سمت راستش درهای فرانسوی بسته که احتمالا اتاق کار یا دفتر بود
سقفش ارک بندی شده و بر روی دیوارهایش نقاشیها و عکسهایی قرار گرفته بود
احساس میکرد به درد آنجا نمیخورد
گفت : + خونه ی دوست داشتنی ای دارین
_ ممنون من درستش نکردم پدربزرگم به کلکسیونر بود و این جا رو به من داد پدربزرگمه که مسئول همه ی این عتیقه هاست. تنها کاری که من کردم این بود که بعضی اتاقها رو به روز کنم. اما خوب نظر من راجع به کلاس بالا بودن به گرامافونه با یه چند تا پوستر ورزشی
ویولنت به آن شک داشت اما قدردان تلاش او بود که سعی میکرد احساس راحتی کند البته حتی تصور هم نمیکرد که بتواند در آنجا احساس راحتی کند
جیمین او را به سمت یک اتاق خانوادگی برد که یک شومینه ای بزرگ به سبک اسپانیایی در آن قرار داشت همراه با راحتی های بزرگ و صندلی هایی که راحت به نظر می آمدند. اما تلویزیونی در انجا ندید به نقاشی بزرگ بالای شومینه نگریست و متعجب بود که آیا تلویزیون آنها هم یکی از آن هایی بود که بر روی دیوار نصب میشدند و پشت یک نقاشی قرار میگرفتند. اگر جیمین را بیشتر میشناخت از او میپرسید اما این چنین نبود در نتیجه بر روی یکی از راحتی ها نشست و ارزو کرد که ای کاش میدانست باید با دست هایش چه کند
_ نوشیدنی میخوای ؟ آب میوه ، سودا ، اب ؟
+ فقط اب
_ باشه الان برمیگردم
سریع بلند شد تا همراهش برود سپس دوباره بر جای خود نشست قلبش به تندی میزد و احساس میکرد گلویش به حدی تنگ شده که ممکن است خفه شود اگر راه حل دیگری وجود داشت او بلافاصله خود را آزاد میکرد اما به نظر همه ی درها بسته بوده و در نتیجه دنبال راهه چاره ای برای کنار آمدن با شرایط بود. شاید زمان همه چیز را بهتر کند
جیمین با یک لیوان و بطری آب بازگشت پرسید
_ از غذای مکزیکی خوشت میاد ؟
آنها را از دستش گرفت و بر روی میز قهوه خوری قرار داد، سپس سر خود را تکان داد
+ خودتون اشپزی میکنین ؟
جیمین خندید
سلام به همگی اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید
امیدوارم از کاور جدید خوشتون بیاد
- ۸.۹k
- ۳۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط