#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_217


بعد از چند دقیقه سرعتو پایین اوردو روی فرمون اروم کوبید

_اوکی تو برنده شدی

با غرور بهش زل زدم

+یـــــس

لبخندی زدو رو بهم گفت

_اره خلاصه.. شمارو میرسونم خونه خودم برم یه بستنی بخورم نظرت؟

با شنیدن اسم بستنی دهنم آب افتاد

+مسخرش نکن دیگه منم میام... یه بستنی فروشی سراغ دارم
_امکان نداره.. میرسونمت خونه بعد خودم میرم

خوب میدونستم میخواد حرص منو در بیاره وصد البته موفق هم بود..

+نامجونا ترو خدااا بزار دیگه

نمیدونم توی چشمام چی دید که گفت:

_قبول توهم بیا به یه شرط
+شرط؟
_بعدا بهت میگم فعلا بریم بستنی بگیریم

سری تکون دادم و به جلو اشاره کردم..

+ببین یکی همین جلو هست مستقیم دست راست برو یه ساختمون بزرگه

سری تکون داد و سمت ادرسی که بهش گفتم رفت..
همونطور که گفتم یه مغازه بزرگ بود
خواستم پیاده شم که نگاهم یه دور روی لباسم چرخید
گندش بزنن! نمیدونستم قراره بریم جایی وایسیم و لباسام خوشگل نبودن بیشتر واسه خونه مناسب بودن..

+نامجون.. چیزه
_ها؟
+لباسام مناسب نیست میشه واسم بیاری همینجا؟
_باشه... چی میخوری؟

200 لایک
دیدگاه ها (۸)

#Gentlemans_husband#Season_two#part_218+ توت فرنگی با کارامل...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_219+لباسام چی؟ _بیا بیرو...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_216یعنی بعد اینکه ماشین ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_215دستامو به هم کوبیدم+ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط