..love or lust.. Part۹

☆عشق یا هوس★ [Part⁹]
سعی در کنترل افکارم بودم که یهوو با سردی لوله اسلحه روی سرم باعث شد لحضه ای اون گرمای سوزان تنمو ترک کنم و سرما شدیدی جاشو برام بگیره...
ترس وحشت عمونمو بریده بود و راه گلومو بسته بود..
قفسه سینم از فکر اینکه قراره چه بلایی سرم بیاد لحضه ای منقبض شد واز شوک یهویی..درد خفیفی درونم ایجاکرد...
(میسو بیماری قلبی داره )
چشم هامو از شدت درد محکم روی هم فشردم و سعی در اروم کردن درد قفسه سینم کردم که یهوو با صدای بم و عصبی همون شخص چشم هامو باز کردم...
نمی خوام اصلا بخاطر یه ضعیفه
وقتمو تلف کنم پس فورا میرم سر اصل مطلب...
بگو پولایی که از آبکردن اون محموله ها گیرت اومده کجاست؟!!!(ترسناک جدی)
میسو:...(ترس)
از کدوم پول و محموله حرف میزد؟!....کدوم پول..کدوم محموله؟!!..
کاملا گیج و سردرگم شدم بودم و تا خواستم حرفی بزنم
ترس وحشتی که راه گلومو بسته بود مانع بیرون ریختن افکارم شد و حس تلخی تو دهنم به جا گذاشت...
در تقلا برای کنار زدن وحشت و ترسم بودم که بتونم حداقل یه کلمه حرفی بزنم.... که یهو با خشمی که ازادانه بروزش میداد دستشو محکم رو میزد جلوش کوبید که باعث شد تمام وسایل روی میز به لرزه بیوفتن وبا خشمی که
هر لحضه بیشتر فوران می کرد گف.. حرف بزن..لعنتی!!!(کمی داد وجدی)
درمورد چیزی که خبر نداشتم چجوری میتونسم درموردش حرفی بزنم!!!...اون یعدفه باعث شده بود این درد تاقت فرسا رو دوباره مثل موقعیت های شوک آورم تحمل کنم ودمی نزنم..
حال کمی خشم درونم زنده شده بود و همین مقدار کم کافی بود تا شجاعت از دست رفتم رو بدست بیارم...
به طرز عجیبی این خشم باعث شد بدون اینکه کنترلی رو کلماتی که به زبون میارم داشته باشم..گفتم:
میسو:خوب درمورد چی؟!!.. وقتی از هیچ کدوم از حرف هات سردرنمی یارم چجوری میتونم چیزی بگم!؟..
کلا از هیچیت سر درنمی یارم!!..ازهیچ کدوم از دلایلی که باعث شده این بلا رو سر پدرم و خونه زندگیش بیاری!!
..اصلا تو کی هستی که بدون ترس پلیس جرعت کردی خونه پدرمو بهم بریزی و مثل سگ کتکش بزنی؟!!. این هیچ...تعرض به حریم خصوصی یه دختر هم که میکنی!..
دیگه چی!! راحت باش اصلا تمام دختریتم برای تو!!
(عصبانی و کمی بلند)
برعکس انتظارم پوزخند صداداری زد وگف...
&: (پوزخند صدادار)..اون که هیچ..چه زود و چه دیر ازت میگیرمش..(نگاه ترسناک و پوزخند)..نشنیدم...پلیس
(تک خنده عصبی) ههه...خیلی احمقی که فکر میکنی میتونی جلوی باندمو با اینجور چیزا بگیری... تمام دولت ها هیچ قدرتی در برابر باند بزرگ یه مافیا رو ندارن..
چی باخودت فکر میکنی ... من خیلی وقته بخشش و مهربونیم رو تو
ده سالگیم چالش کردم..پس مراقب اون زبون تیزت باش تا بلایی سرت نیاد...
.
تا اومدم چیزی بگم یهوووو
«ادامه دارد»
لایک و کامنت؟! :))))
دیدگاه ها (۱۵)

♠🩸★My Vampire Lover★🩸♠[Part¹] (ویو ا. ت) امروزقرار بود نیکی ...

♠🩸★My Vampire Lover★🩸♣[Part²] انگار اون هم همین حس رو داشت.....

..love or lust.. Part۸

..love or lust.. Part۷

..love or lust.. Part28

سایه های سبز

پارت ۲آهی از کلافگی کشید هه‌سو : منم همینطور جوابی نداشتم تا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط