My Vampire Lover

♠🩸★My Vampire Lover★🩸♣
[Part²]

انگار اون هم همین حس رو داشت...
حس لذت بخش.. اما.. کثیف یه رابطه یه شبه با اون تو اتاق تاریک....(شت)
فورا به خودم اومدم و ازش فاصله گرفتم و زیر لب جوری که بشنوه گفتم:.... ا. ت: توکه نمی خوای به این زودی پیش بریم؟!..(ارم و ترسیده)
تا اینو به زبون آوردم یهو از فاصله گرفت و تک خنده ای کرد و گف: ★: داری به چی فکر میکنی خانم کوچولو!..(پوزخند)
با گفتن این کلمه دست پامو گم کردم و با لکنتی که همه چیز رو لو میداد گفتم:..ا. ت: ی..یاا... کی منحرفه!؟..من یا تو؟.....( پایین و اروم میگه).. خوب تخسیر خودته..تو...
ادامه حرفم با بوسه ای که گوشه ی لبم گذاشت نصفه موند
تا خواستم چیزی بگم با پوزخندی بغل گوشم گف:...
★: میدونم توهم متقابل منو میخوای.. پس..
نگاه منتظرش تمومی نداشت...سرمو به نشونه اره تکون دادم...اون هم بدون هیچ مکثی شروع به بوسیدنم کرد و اینقدر پیش رفت که نفسم بند اومد و با مشت به قفسه سینش ضربه میزدم تا ازم فاصله بگیره...
ازم لحضه ای فاصله گرفت و با چشم های خمار گف:
می خوام ببرمت جای بهتر....محکم کوبیدتم به ماشین...چشم هامو از درد کمرم روی هم فشردم و تا چشم هامو باز کردم تو اتاق با تم مشکی بودم....
چطور ممکنه... حال همه چی فرق میکرد...ظاهر شدن این مکان یهویی واون چشم های خمار و قرمزش...
سمتم هجوم آورد و باز غرق بوسه های سنگینی روی لب هام بود و اروم اروم تا گردنم بوسه های داغ میزاشت ویهو میون بوسه هاش گاز کوچیکی از گردنم گرفت تا به خودم بیام و همراهیش کنم... درد بدی درونم به وجود اومد و از دردش گریم گرفت.. اونم درحالی که غرق بوسیدن گردنم بود بلاخره ازم فاصله گرفت و بغل گوشم گف:
★: دلم میخواد ایم شب تموم نشه.. بیب(خمار) عطر بوی بدی رو ازش حس میکردم... یهوبا اون چشم های خمارش نگام کرد...لب هاش حال آغشته به خون سرخ رنگ بود...او. و. نن.. اون خون آشامه!.
(ببخشید اگه بد بود... ویسگون خطا میزد و نمی زاشت یه پارتش کنم)
(درخواستی یکی از گل لیلیوم هام:)) ♥☆
دیدگاه ها (۷)

درخواستی شما ها:))) . . . نت گرفتم و منتظر پارت بعدی باشید:)...

..love or lust.. Part۱۰

♠🩸★My Vampire Lover★🩸♠[Part¹] (ویو ا. ت) امروزقرار بود نیکی ...

..love or lust.. Part۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط