(رمان جیمین )

🦋Shadow of Love{ part 3} 🧸
ویو دوساعت بعد:

خلبان: پرواز با موفقیت انجام شد سفره خوبی داشته باشید .....


× لونا باید بریم
÷ اره
÷ این پسرو رو بیدار کن خرص آنقدر نمی‌خوابه که این می‌خوابه....
× آقا پسر.... بلند شو .... باتویم ( داد)
_ اشغال غلط میکنی داد میزنی
× من فقدر خواستم....
_ اشغال بدرد نخور ( راهشو میگیره و میره بدون خداحافظی )
× حالم ازش بهم میخوره اینم شانسیه که من دارم افتاد صندلیم یا یک آدم سنگ اخلاق
÷ یعنی منم ....
× نه اصلا اینطوری نیست تو بهترینی ....

= ات دخترم بریم ....
÷ سلام خاله
= سلام دختر
× مامان این دوستم تازه باهام آشنا شدیم لونا هست .... لونا این مامانم جهی ....
÷ خوشبختم خاله جهی
= منم همینطور خوشبختم
× مامان باید بریم ....( با ناراحتی )
= اره ات
× اهوم ( از هواپیما خارج میشن)
÷( ات رو بغل میکنه) دلم برات تنگ میشه
× منم همینطور لونا
÷ شمارم بهت دادم زنگم بزنی
× باشه خدانگهدار
÷ خدانگهدار.... خدانگهدار خاله
= خدانگهدار


ویو بعد رسیدن به خونه :
× خوب راستش مامانم قبل از اومدن به کره خونه ای اجاره کرده بود آدرس خونه رو پیدا کردیم و بعد از یک ساعت چرخیدن به خونه رسیدیم خونه خوشکلی بود و خوبیش این بود یک طبقه بالا داشت ....
× مامان من میرم طبقه بالا
= باشه دخترم

× وسایلم رو از تو ساک درآوردم و شروع کردم به چیدن

ویو نیم ساعت بعد:
× آخيش بلخره تموم شد ....وای چقدر خوشکل شد ... وای نه لونا گفت رسیدی بهم زنگ بزن یادم رفت ....

مکالمه ات و لونا:
× سلام لونا
÷ ...........
× مرسی رسیدی خونه
÷.............
× باشه مواظب خودت باشی فردا میبینمت ( بچه ها ات میدونه که لونا تو مدرسه ای که ات درس میخونه هست)
÷ ............
× خدانگهدار ......

با ذوق از اتاق بالا زدم بیرون و به اتاق پایین رفتم ..... مامان ..... وای باورم نمیشه ....


ادامه دارد🦋



حمایت یادتون نره تنکیو بای بای 🍁💪
دیدگاه ها (۱۳)

(رمان جیمین )

{ رمان جیمین }

پارت ۵ویو ات: جنگکوک منو به اون ۶ تا پسر یعنی اعضای گروهش مع...

رمان عشق و نفرت پارت ۱ویو ات: من با خوانوادم بحسم شد بعد به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط