{ رمان جیمین }

Shadow of Love 🍁{part 1}

× امروز خیلی ذوق داشتم بلخره دانشگاه هورا وقتی به اون همه زحمت که واسه دانشگاه کره کشیدم فکر میکنم سرم درد میگیره راستش تو این راه سختی های زیادی از جمله دوستای فیک ، مادرم ، از دستت دادن پدرم ، و مهم ترین وضعیت مالی بود ، خوب راستش ما وضعیت مالی خوبی نداریم واسه همین سخت درس میخوندم تا بتونم زندگی خوبی برای خودم و مادرم بسازم این دانشگاهی که قبول شدم پولش خیلیه کل حقوق دو سالم هست ولی.... وقتی فهمیدم پولش چقدر قرار بود انصراف بدم ولی مامانم مانعش شد و هر روز بهم دل داری اینو میداد که میشه .......

ویو ساعت ۱ شب به وقت آمریکا:
× ماماننننن ( داد و ذوق)
(علامت مامان ات *)
* وای دختر چته
× مامان فردا پروازهه
* ذوقشو نگاه ... بله فردا صبح پروازه
× مامان بلخره به آرزوی بچگیام میرسم باورم نمیشه
* خیلی برات خوشحالم کاش باباتم اینجا بود( بغض )
× مامان بغض نکن من گریم میگیره
* باشه باشه ( خنده) .
× ولی مامان پول دانشگاه زیاد....
* ات ما باهم حرف زدیم گفتم مشکلی ندارم قربونت بشم من کار میکنم و خودتم میدونی دانشگاه هر ماهی به دانشجو ها مبلغی میده پس مشکلی نیست
× مامان عاشقتم ( بغلش میکنه)
* من بیشتر دخترم ..... ات ساعت چنده( داد)
× مامان چرا داد میزنی ..... ساعت یا خداااا( داد)
* بعد به من میگه داد نزن
× ساعت ۱ شبه
* ات فردا باید ساعت ۴ صبح اونجا باشیم چطوری میخوای بیدار بشی
× واییییییییییی مامان ( داد)
* میزنمت داد نزن بچه با تویم
× ببخشید ببخشید خوب مامان گلم شبت بخیر .
* شب شماهم بخیر برو کفه مرگتو بزار
× ماماننن
* برو ببینم ( خنده )
× رفتم رفتم .




× رو تخت دراز کشیده بودم و به سقف زل زده بودم
× بلخره بعد از کلی تلاش اون روز فرا رسید بهترین روز زندگیمه
× با همین خيالات چشامو بستم و سیاهی.....



ویو ساعت ۳ صبح :
* ات همه وسایل رو جمع کردی .....( داد)
× ارهههه ( داد)
* بدو دیر شده
× باش باش .


× به سمت فرودگاه رفتیم و بعد از کلی منتظر شدن هواپیما آماده شد .

مهمان دار: مهمان های عزیز پرواز کره آماده شده میتونید بروید

× مامان بریم


× بعد از کلی راه رفتن به هواپیما رسیدم و برای آخرین بار نگاهی به اطرافم کردم و با یک عالمه خاطره از اینجا خدانگهدار کردم

* دلم برای اینجا تنگ میشه...
× منم همینطور مامان ...
مهمان دار: خانم سوار شید
× چشم
× مامان بریم
* اوهوم

× شماره صندلی من ۱۶ هست
* منم ۳۱
× خانم مهمان دار میشه مامانم بیاد پیش خودم
مهمان دار: خیر شماره صندلی های همونی که تو برگه هست انجام میشه
× مامان ( مظلوم )
* جایی که فرار نمیکنم پیشتم
× باش ... پس فعلا
* فعلا دخترم


× از مامانم دل کندم و دنبال شماره صندلیم گشتم ولی خیلی شلوغ بود فضای هواپیما همه دنبال جایه خودشون بودن دنبال مهمان دار میگشتم که .......



ادامه دارد🦋


نظرتون درباره پارت اول بگید حمایت یادتون نره تنکیو بای بای💌

شرط ها: 🪐
۴۵ لایک ⚘
۳۲ کامنت 🎐
۵ فالو 🧸
۱۵ بازنشر 🍁
دیدگاه ها (۵۰)

(رمان جیمین )

(رمان جیمین )

رمان جیمین ( پارت معرفی)

رمان جونگ کوک{ زندگی دوباره } پارت ۹ پسره : چه خبر خوشکله × ...

رمان { برادر ناتنی } پارت ۱۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط