رمان جیمین ( سایه عشق)

🍁Shadow of Love{ part 5}🧸

ویو داخل خونه:
× با ذوق شروع کردم وسایلم رو جمع کردن و گذاشتن داخل کیفم
× اخخخ جون بلخره فردا تلاش اون همه سال ها زحمت رو میبینم ،
× هنوزم باورم نمیشه که با این همه سختی و رنجی که تو زندگیم کشیدم بتونم به اینجا برسم خوب شاید برای بقیه یک ادامه تحصیل عادی باشه ولی برای من نیست .... اونا با پول یا با پارتی بیشترشون میاند بالا ولی ... ایا سختی های افرادی مثل منم تحمل کردن ‌...
× خوب اینم تموم شد
× ( خودشو پرت میکنه رو تخت) آخيش..‌. نگاهی به تابلو کنار‌ تختم کردم که عکس بابام بود ...
× بابایی سلام. حالت خوبه . اون دنیا بهت خوش میگذره . مییبنی بابا بزرگ شدم و به اون آرزویی که خواستم رسیدم .....( بعد از کلی درد و دل کردن) شبت بخیر بابا( خمیازه )
سیاهی .....

ویو ساعت ۵ صبح :
= ات ات بلند شو
× ولم کن مامان
= ات روز اول دانشگاه دیرت میشه
× چیییییی ( دو متر میپره هوا )
= ات یا خدا چته
× مامان ساعت چنده
= ۵ صبح ( خنده )
× مامان ساعت ۵ صبح هستششش من ساعت ۸ دانشگاه دارم
= بلند شو ببینم تو دیر آماده میشی
× ای خدا ( خنده ) .
= من رفتم پایین توهم آماده شو بیا .
× باشه مامان
× مامانم از اتاق رفت بیرون از رو تخت بلند شدم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم کارامو انجام دادم از دشویی زدم بیرون و به سمت میز آرایشیم رفتم و شروع کردم به میکاپ ... چون روز اول هست یکم به خودم میرسم اگر نه من پوستم هم حالت عادی خیلی خوبه و نیاز به میکاپ نداره
× میکاپم رو تموم کردم موهامو شونه کردم و از بالا بستم کیفمو برداشتم و از اتاق زدم بیرون و به طبقه پایین رفتم ... که با خالم مواجه شدم پریدم بغلش که اونم بغلم کرد ...
× صحبت بخیر خاله
& صبح دانشجو مون بخیر .
×( خنده)
= بیاید صبحونه
× اومدیم
،× بریم خاله
& اتتتتتتتتتتت
× خال...‌ غلط کردم خانم هیون
& حیف که امروز نمیخوام کتک بزنم
× افرین خ... هیون
& گمشو بریم صبحونه
×( خنده)

ویو بعد از صبحونه:



ادامه دارد🦋



حمایت ها واقعا کمه خیلی کمه نسبت به قبل خیلی کمه .... حمایت کنید 🧸


شرط ها: 💞
۴۵ لایک 🎐
۳۲ کامنت 🪐
۴ فالو 💌
۱۳ بازنشر🍁
دیدگاه ها (۳۰)

🧸Shadow of Love{part 4} 🦋× وایییی باورم نمیشه .... خالمهه .....

(رمان جیمین )

جیمین فیک زندگی پارت ۴۵#

پارت ۱ ( ازدواج اجباری)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط