Gentlemanshusband
#Gentlemans_husband
#part_101
گره دستاشو محکم تر کردو رومو برگردوند
هنوزم چهرش آبی بود
و موهاش نم داشت
_اخی هنوزم که خیسی کوچولو
_ میخوای کاری کنم ایقدر اشک بریزی که مثل من صورتت آبی شه؟
_هن؟
چشمکی بهم زدو توی یک ثانیه شروع کرد به قلقلک دادنم
_وای جونگکوک ترو جون هرکی دوست داری ولممم کن وایییی
بی اهمیت به من بیشتر قلقلک داد تا اینکه هردو افتادیم روی زمین
اینبار دیگه کاملاً تسلیم بودم
ت/نش کامل روم بودو من از سنگینی
بد/نش کاری از دستم ساخته نبود
_قول میدم تکرار نمیشههه جون من ول کن جونگکوک ترو هرچی میپرستی ولمم کن وایی دارم میمیرم نکن....
صدای خنده های هردو توی کل اتاق پیچیده بود
خودم جداش کردم
_خیلی بیشعوری چرا همچین کردی؟ احمق میگم بدم میاد!!
_دوست داشتم
_خفه شو
_میخخای یه دور دیگه بریم شازده؟
_لیلی بگو دهنت عادت کنه...من رفتم
صدای خندش به گوشم خورد
یکم روی پله ها نشستم تا خستگی قلقلک در بره
با همون بالاتنه بر/هنه اومدو سمت حمام رفت
بعد از ده دقیقه صداش اومد
_لیلی میشه لطفا یه شلوار بهم بدی؟
سریع بلند شدمو شلوار راحتی مشکی رنگی برداشتم
سمت حمام رفتمو در زدم
درو وا کرد ولی چیزی معلوم نبود
چون پشت در ایستاده بود
_مرسی بچه
حرصی از حرفش سمتش برگشتم
که زود درو بست
منو مسخره میکنی اره؟
باش
دستمو سمت قفل در بردمو قفلش کردم
اها حالا بخور جونگکوک
145 لایک
#part_101
گره دستاشو محکم تر کردو رومو برگردوند
هنوزم چهرش آبی بود
و موهاش نم داشت
_اخی هنوزم که خیسی کوچولو
_ میخوای کاری کنم ایقدر اشک بریزی که مثل من صورتت آبی شه؟
_هن؟
چشمکی بهم زدو توی یک ثانیه شروع کرد به قلقلک دادنم
_وای جونگکوک ترو جون هرکی دوست داری ولممم کن وایییی
بی اهمیت به من بیشتر قلقلک داد تا اینکه هردو افتادیم روی زمین
اینبار دیگه کاملاً تسلیم بودم
ت/نش کامل روم بودو من از سنگینی
بد/نش کاری از دستم ساخته نبود
_قول میدم تکرار نمیشههه جون من ول کن جونگکوک ترو هرچی میپرستی ولمم کن وایی دارم میمیرم نکن....
صدای خنده های هردو توی کل اتاق پیچیده بود
خودم جداش کردم
_خیلی بیشعوری چرا همچین کردی؟ احمق میگم بدم میاد!!
_دوست داشتم
_خفه شو
_میخخای یه دور دیگه بریم شازده؟
_لیلی بگو دهنت عادت کنه...من رفتم
صدای خندش به گوشم خورد
یکم روی پله ها نشستم تا خستگی قلقلک در بره
با همون بالاتنه بر/هنه اومدو سمت حمام رفت
بعد از ده دقیقه صداش اومد
_لیلی میشه لطفا یه شلوار بهم بدی؟
سریع بلند شدمو شلوار راحتی مشکی رنگی برداشتم
سمت حمام رفتمو در زدم
درو وا کرد ولی چیزی معلوم نبود
چون پشت در ایستاده بود
_مرسی بچه
حرصی از حرفش سمتش برگشتم
که زود درو بست
منو مسخره میکنی اره؟
باش
دستمو سمت قفل در بردمو قفلش کردم
اها حالا بخور جونگکوک
145 لایک
- ۱۹.۶k
- ۱۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط