Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#part_100


درو آروم باز کردم
اوفف فاک اینو نگاه!
با بالاتـ/نه بر/هنه خوابیده بود
اولالا اینو باشش
سیسپکاشو نگاه اخه
بد/نو بح بح

داشتم دیدش میزدم که یهو روشو برگردوند
با چشمای خمار بهم زل زد

_لیلی؟ تویی اینجا چیکار میکنی؟

شیطون خندید

_نکنه جنا نزاشتن بخوابی بچه؟
بطریو پشتم قایم کردمو سمتش پا تند کردم
_نبابا جن کجا بود! خوابم نبرد... ولی تو انگار خوابت میادا!
_خوابم میاد اونم چجور

باشه پس اقای جئون
شیطون چشمکی زدمو کل بطریو روی سرش
خالی کردم
دستا و دهنشو باز کرده بودو همینجور آب از سرو کلش پایین میریخت
داشتم از خنده پس میوفتادم

_اخی شبیه موش آب کشیده شدی وایییی ترکیدم از خندهههه
_جئون نیستم اگه امشب نکـ/نمت

زبونمو بیرون اوردمو با سرعت جت ازش فاصله گرفتمو خودمو سمت طبقع پایین رسوندم

جونگکوک خیلی ریلکس با لبخند شرورانه ای روی لب/اش اروم اروم دنبالم میومد
نکنه این واقعا بخواد بکـ/نه منو؟؟؟؟؟
وای ننه گاوم زا/یید
خودمو به اتاق میهمان رسوندم
اروم رفتمو توی کمد نشستم
ازونجایی که خونه زیادی بزرگ بود و جونگکوک هم اروم دنبالم میومد پیدا کردنم سخت بود!
ولی خب هه ریدم
نفس نفس میزدم
صدای درا میومدو هی نزدیک تر میشد
بالاخره رسید به اتاقی که من داخلش بودم
صدای باز شدن در اومد
دهنمو گرفتم تا صدایی ازم بیرون نیاد
یکم گشتو دوباره صدای در اومد
رفت!
عالیه...
ولی همیشه گفتن احتیاط شرط عقله
یکم موندم وقتی مطمئنم شدم رفته اروم بیرون اومدم سمت در رفتمو توی سورا/خش نگاهی به بیرون انداختم
همین که خواستم نفس اسوده ای بکشم جـسم سردی باهام برخورد کرد دستی دور کم/رم حلقه شد
و بعد صدای بمش توی گوشم پیچید

_گیرت آوردم... هیولای کوچولوی من!

خواستم فرار کنم که...

145 لایک
دیدگاه ها (۳)

#Gentlemans_husband#part_101گره دستاشو محکم تر کردو رومو برگ...

#Gentlemans_husband#part_102_حموم خوش بگذره عزیزمهمینکه خواس...

#Gentlemans_husband#part_99اومدو روی کاناپه نشست_میخاستم راج...

#Gentlemans_husband#part_98احساس میکردم منظورش از خاطرات بدش...

رمان لجبازی پارت: 28

#Gentlemans_husband#Season_two#part_204نفسمو اه مانند بیرون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط