درخاستی
ا/ت
+اخیششش
بعد از کلی دویدن یک دوش آب سرد و خوابیدن روی تخت گرم و نرمم خیلی حالمو جا آورد
در با شتاب باز شد
+هوییی..مگه بزی
میام:دهنت و ببند مسواک من اینجاست؟
+نمی دونم ندیدمش
میا:ایششش لعنتی معلوم نیست کجا گذاشتمش
+بابا قصه نخور پیدا میشه
میا:بیا پایین آلما شام درست کرده
+باشه میام
(خوب یادم رفت خودمو معرفی کنم خوببب من ا/تم (سن خودتون)سالمه و اهل (کشور مورد علاقه تون)
از بچگی فقیر بودم پس تصمیم گرفتم دزد بشم اینی که الان دیدم میا بودش اون هکر گروه هیچکس رو دستش نمی زنه و خیلی هم خشنه و این یکی که کلشو تا ته کرده تو غذا ...این آلما هستش اون توی نقش پرت کردن حواس دیگران تا ما بتونیم راحت تر دزدی کنیم و من یک جورایی میشه گفت رییس گروهم من هم میجنگم و هم کار اصلی یعنی دزدی میکنم )کنار بچه ها نشستم و شروع کردم به خوردن
آلما:هی بچه ها این ماییم توی تلویزیون
سرمو آوردم بالا و اره راست میگفت ما به عنوان دزد های بهتر این شهر شناخته شدیم ولی پلیس ها دنبالمون میگشتن بعد از اینکه امروز این سنگ گوی رو از بیمارستان دزدیدیم صد در صد دنبالمونن ولی خوب فکر نکنم دستشون بهمون برسه پس با خیال راحت غذا مو خوردم
(صبح)
با موهای پریشون از خواب پاشدم
پاشدم یک دوش گرفتم و لباسمو پوشیدم و یک لقمه از صبحونه میا خوردم و از خونه زدم بیرون ..امروز نوبت من بود که خرید کنم ...وارد سوپر مارکت شدم که افسر پلیس رو دیدم عادی رفتار کردم هرچی عادی رفتار نکنی مشکوک تر میشی براشون پس با خیال راحت یک سبد برداشتم رفتم سمت قفسه ها ..تقریبا خرید هامو کرده بودم که دستم به شیشه سس نمی رسید طبقه بالا بود و منم قدم کوتاه که دست کسی روی شیش سس نشست دست رو دنبال کردم با چهر ای جذابببب روبه رو شدم تتو های دستش منو به خودش جذب کرد
+امم..مرسی
بدون هیچ حرفی رفت اونم با شیشه سس
بدو بدو دنبالش رفتم و دستشو گرفتم
+هی اقاااا این سس منه
-فعلا که توی دسته منه پس یعنی ماله منه
+ببخشید ....فکر کردی شهر هرته .شیشه رو از دستش کشیدم که اونم شیشه رو ول نکرد بدون هیچ عکسالعملی شیشه رو گرفته بود ولی من با تمام توانم داشتم زور میزدم ..یعنی چی من که با اینهمه آدم جنگیدم زدم همه شونو به کشتن دادم حالا زورم به یک شیشه سس نمی رسع با بهتر بگم به این آقا نمی رسع...کی بود این؟!
+اخیششش
بعد از کلی دویدن یک دوش آب سرد و خوابیدن روی تخت گرم و نرمم خیلی حالمو جا آورد
در با شتاب باز شد
+هوییی..مگه بزی
میام:دهنت و ببند مسواک من اینجاست؟
+نمی دونم ندیدمش
میا:ایششش لعنتی معلوم نیست کجا گذاشتمش
+بابا قصه نخور پیدا میشه
میا:بیا پایین آلما شام درست کرده
+باشه میام
(خوب یادم رفت خودمو معرفی کنم خوببب من ا/تم (سن خودتون)سالمه و اهل (کشور مورد علاقه تون)
از بچگی فقیر بودم پس تصمیم گرفتم دزد بشم اینی که الان دیدم میا بودش اون هکر گروه هیچکس رو دستش نمی زنه و خیلی هم خشنه و این یکی که کلشو تا ته کرده تو غذا ...این آلما هستش اون توی نقش پرت کردن حواس دیگران تا ما بتونیم راحت تر دزدی کنیم و من یک جورایی میشه گفت رییس گروهم من هم میجنگم و هم کار اصلی یعنی دزدی میکنم )کنار بچه ها نشستم و شروع کردم به خوردن
آلما:هی بچه ها این ماییم توی تلویزیون
سرمو آوردم بالا و اره راست میگفت ما به عنوان دزد های بهتر این شهر شناخته شدیم ولی پلیس ها دنبالمون میگشتن بعد از اینکه امروز این سنگ گوی رو از بیمارستان دزدیدیم صد در صد دنبالمونن ولی خوب فکر نکنم دستشون بهمون برسه پس با خیال راحت غذا مو خوردم
(صبح)
با موهای پریشون از خواب پاشدم
پاشدم یک دوش گرفتم و لباسمو پوشیدم و یک لقمه از صبحونه میا خوردم و از خونه زدم بیرون ..امروز نوبت من بود که خرید کنم ...وارد سوپر مارکت شدم که افسر پلیس رو دیدم عادی رفتار کردم هرچی عادی رفتار نکنی مشکوک تر میشی براشون پس با خیال راحت یک سبد برداشتم رفتم سمت قفسه ها ..تقریبا خرید هامو کرده بودم که دستم به شیشه سس نمی رسید طبقه بالا بود و منم قدم کوتاه که دست کسی روی شیش سس نشست دست رو دنبال کردم با چهر ای جذابببب روبه رو شدم تتو های دستش منو به خودش جذب کرد
+امم..مرسی
بدون هیچ حرفی رفت اونم با شیشه سس
بدو بدو دنبالش رفتم و دستشو گرفتم
+هی اقاااا این سس منه
-فعلا که توی دسته منه پس یعنی ماله منه
+ببخشید ....فکر کردی شهر هرته .شیشه رو از دستش کشیدم که اونم شیشه رو ول نکرد بدون هیچ عکسالعملی شیشه رو گرفته بود ولی من با تمام توانم داشتم زور میزدم ..یعنی چی من که با اینهمه آدم جنگیدم زدم همه شونو به کشتن دادم حالا زورم به یک شیشه سس نمی رسع با بهتر بگم به این آقا نمی رسع...کی بود این؟!
- ۴.۷k
- ۱۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط