Gentlemanshusband
#Gentlemans_husband
#part_41
+نه نیستم
_ناراحتی میدونم! ببخش کنترلمو از دست داده بودم
نگاهش مظلومانه بود و معلوم بود حسابی ناراحته.....
هیچوقت فکر نمیکردم جونگکوک رو اینطوری ببینم
اون هیچوقت اخمو از بین ابروهاش بیرون نمی انداخت
الان اینطور اروم شده! و از همه مهم تر.. میدونم که چقدر براش سخته شرمنده بودنش رو بیان کنه
دلم میخواست بیشتر از این اذیت نشه بنابرین
گوشیو کنار گذاشتمو توی چشمای مشکیش زل زدم
چشماش خیلی عجیب بود
ترسناک، جذاب، وهم به شدت زیبا سیاهی مردمک هاش درست مثل سیاهی چشم گربه بود
ناخواسته ادم توی سیاهیشون غرق میشد
بزور نگاهمو از چشماش گرفتم
+گفتم ک ناراحت نیستم
نیشخندی زد
_نبایدم باشی فسقلی کله شق
ببین پنج دقیقه فکر کردم ادم شده
سریع رنگ عوض کرد
+خیلی گاوی
کمر صاف کردو دراز کشید حین دراز کشیدن گفت:
_اثر همنشینی با شماست
یکی زدم به بازوش
+مرتیکه گراز
اشاره کرد که دراز بکشم مخالفتی نکردم و کنارش دراز کشیدم
زیر لب ناله ای کرد
+چی شد؟
_هیچی مهم نیست خستم بخوابیم؟؟
معذب نبودم اتفاقا ارامش خاصی داشتم کمی ازش فاصله گرفتم
+ باشه
یکی از بالشارو وسطمون گذاشتم و لب زدم
+خب ازین طرف به بعد منطقه تو و بقیشم مال من نبینم ازینجا رد شدی که میکشمت
دستاشو به علامت تسلیم بالا برد
_باشه نمیام ولی اگه تو اومدی وای به حالته ها!
+نمیام نترس
جهت مخالفش خوابیدم صدای خنده خیلی ارومش به گوشم خوردو باعث شد لبخندی بزنم
90 لایک
#part_41
+نه نیستم
_ناراحتی میدونم! ببخش کنترلمو از دست داده بودم
نگاهش مظلومانه بود و معلوم بود حسابی ناراحته.....
هیچوقت فکر نمیکردم جونگکوک رو اینطوری ببینم
اون هیچوقت اخمو از بین ابروهاش بیرون نمی انداخت
الان اینطور اروم شده! و از همه مهم تر.. میدونم که چقدر براش سخته شرمنده بودنش رو بیان کنه
دلم میخواست بیشتر از این اذیت نشه بنابرین
گوشیو کنار گذاشتمو توی چشمای مشکیش زل زدم
چشماش خیلی عجیب بود
ترسناک، جذاب، وهم به شدت زیبا سیاهی مردمک هاش درست مثل سیاهی چشم گربه بود
ناخواسته ادم توی سیاهیشون غرق میشد
بزور نگاهمو از چشماش گرفتم
+گفتم ک ناراحت نیستم
نیشخندی زد
_نبایدم باشی فسقلی کله شق
ببین پنج دقیقه فکر کردم ادم شده
سریع رنگ عوض کرد
+خیلی گاوی
کمر صاف کردو دراز کشید حین دراز کشیدن گفت:
_اثر همنشینی با شماست
یکی زدم به بازوش
+مرتیکه گراز
اشاره کرد که دراز بکشم مخالفتی نکردم و کنارش دراز کشیدم
زیر لب ناله ای کرد
+چی شد؟
_هیچی مهم نیست خستم بخوابیم؟؟
معذب نبودم اتفاقا ارامش خاصی داشتم کمی ازش فاصله گرفتم
+ باشه
یکی از بالشارو وسطمون گذاشتم و لب زدم
+خب ازین طرف به بعد منطقه تو و بقیشم مال من نبینم ازینجا رد شدی که میکشمت
دستاشو به علامت تسلیم بالا برد
_باشه نمیام ولی اگه تو اومدی وای به حالته ها!
+نمیام نترس
جهت مخالفش خوابیدم صدای خنده خیلی ارومش به گوشم خوردو باعث شد لبخندی بزنم
90 لایک
- ۲۰.۷k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط