چند شاتی

" بازی شانس "
PART : 13
تهیونگ: پس حرف بزن، چرا بهم نگفتی فعلا نمیخوای ازدواج کنی؟ چرا وقتی هدیه مامانمو بهت دادم خودتو زدی به اون راه؟ ینی نمیدونستی مامانم دلیلی نداره برای دوست دخترم لباس بخره؟ اصلا چرا اون لباسو تو مراسم پوشیدی وقتی تکلیفت مشخص نبود؟ چرا بعد اون روز یه زنگم نزدی بهم؟ چرا باید مجبورت کنم سوار ماشینم شی؟ چرا همش داری بازیم میدی؟ اصلا الان داری بدون من کدوم قبرستونی میری؟
سون هی: برای همه سوالات جواب دارم
داد زد
تهیونگ: پس اینقد لفتش ندهههه
دستمو گذاشتم رو دستش که روی دنده بود
سون هی: میشه اول آروم شی؟
دستمو پس زد
تهیونگ: تا بهم توضیح ندی نه، آروم نمیشم، من الان نه بغل میخوام نه بوس نه حرف مثبت. من منطق میخوام، بهم جوابای منطقی بده
سون هی: اگه جواب منطقی نداشته باشم چی؟
🔹🔹🔹
تهیونگ: بیخود میکنی نداشته باشی
سون هی: ترکم میکنی؟
پوزخند زد
تهیونگ: خیلی دوس داری اون آدم بده که زیر حرفاش میزنه من باشم آره؟ میخوای منو دیوونه کنی که خودم برم؟ ولی کور خوندی، اگه میخوای نباشم، خودت باید تمومش کنی و خودتم باید مسئولیت قبول کنی
سون هی: هنوز اینقد احمق نشدم
با عصبانیت زد رو ترمز و برگشت سمتم
تهیونگ: اینقد با دست پیش نکش و با پا پس نزن. یه جواب منطقی به من بده تا تکلیفمو بدونم
سون هی: اول بغلم کن
میدونم دارم بدجوری بهش فشار میارم، اما میخوام ببینم وقتی رفتارم از نظرش موجه نیست، بازم میتونه دوسم داشته باشه؟ آیا الانم از بغل کردنم لذت میبره یا فقط وقتی که دختر خوبی‌ام و حرفای خوبی میزنم دوسم داره؟

ادامه دارد زیبا
دیدگاه ها (۰)

چند پارتی

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌   ‌..  🎞‌ ‌ ‌ ‌و قسم به زیبایی چمشانش که آبی نبو...

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط