چند پارتی

" بازی شانس "
PART : 1۴
دستمو تو دستش گرفت و بدنمو کشید سمت خودش
وقتی اینقد محکم بغلم کرد گریه‌م گرفت
مثل همیشه تو موهام یه نفس عمیق کشید و تا چند ثانیه از بغلش درم نیاورد
منم دستامو دور کمرش حلقه کردم و سرمو تو سینه‌ش فرو بردم
وقتی اشکام به پوست سینه و پیراهنش برخورد کرد، از بغلش درم آورد و پیشونیمو بوسید
تهیونگ: لطفا حرف بزن سون هی، من واقعا لب پرتگاه وایسادم، عقلم به جایی قد نمیده، لطفا کمکم کن درکت کنم
آب دهنمو قورت دادم و با خجالت تو چشماش نگاه کردم
سون هی: من 5 تا دلیل داشتم تهیونگ، اما الان که میخوام بگمشون خیلی از نظرم منطقی نیستن
تهیونگ: بگو تا با هم منطقشونو پیدا کنیم
سون هی: اولیش بابام بود

حمایت..؟
دیدگاه ها (۹)

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌   ‌..  🎞‌ ‌ ‌ ‌و قسم به زیبایی چمشانش که آبی نبو...

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی" بازی شانس "part : 2۹🔹صبح روز بعد🔹🔹از دید سون هی🔹با...

چند شاتی" بازی شانس "part : 30از سر آسودگی یه نفس راحت کشیدت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط