𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝
𝐏𝐚𝐫𝐭: 𝟏𝟐
هنوز ویس مینا توی چت بود.
ات هی با خنده اسکرین میگرفت.
– «عهههههه مینااا 🤣🤣 اینو باید قاب کنم.»
کوک هم ساکت نشده بود. هی ویس رو ریپلای میکرد و مینوشت:
– «هه… شنیدین؟ 😏»
– «این شد سند.»
– «هر وقت دلم بگیره پلی میکنم.»
مینا: «🤦♀️🤦♀️ کوووووووک دست بردار. قسم میخورم الان گوشیمو میشکنم.»
ات: «😂😂😂 تو نابود شدی رفت.»
کوک: «نه واقعاً… صداش عجیبه. انگار… یه چیزی توش گیر کرده باشه. هه.»
ات: «عهههه 😳 چرا اینجوری میگی… خودمم خجالت کشیدم.»
مینا: «برو بابا 😑.»
چند دقیقه بعد، کوک یه ویس فرستاد.
صدای خندهی کوتاه و نفسدارش:
«… بالاخره اسممو جوری شنیدم که باید بشنوم.»
ات خشکش زد. مینا هم گوشی رو گذاشت کنار و زیر لب گفت:
«این دیوونه یه روز نابودمون میکنه…»
شرایط:لایک ۲۲ کامنت ۱۰
𝐏𝐚𝐫𝐭: 𝟏𝟐
هنوز ویس مینا توی چت بود.
ات هی با خنده اسکرین میگرفت.
– «عهههههه مینااا 🤣🤣 اینو باید قاب کنم.»
کوک هم ساکت نشده بود. هی ویس رو ریپلای میکرد و مینوشت:
– «هه… شنیدین؟ 😏»
– «این شد سند.»
– «هر وقت دلم بگیره پلی میکنم.»
مینا: «🤦♀️🤦♀️ کوووووووک دست بردار. قسم میخورم الان گوشیمو میشکنم.»
ات: «😂😂😂 تو نابود شدی رفت.»
کوک: «نه واقعاً… صداش عجیبه. انگار… یه چیزی توش گیر کرده باشه. هه.»
ات: «عهههه 😳 چرا اینجوری میگی… خودمم خجالت کشیدم.»
مینا: «برو بابا 😑.»
چند دقیقه بعد، کوک یه ویس فرستاد.
صدای خندهی کوتاه و نفسدارش:
«… بالاخره اسممو جوری شنیدم که باید بشنوم.»
ات خشکش زد. مینا هم گوشی رو گذاشت کنار و زیر لب گفت:
«این دیوونه یه روز نابودمون میکنه…»
شرایط:لایک ۲۲ کامنت ۱۰
- ۱.۹k
- ۱۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط