نام فیک:عشق مخفی
Part: 10


ویو ات*
با ترس نگاش کردم*
دکمه ی لباسش رو باز کرد و رفت روی تخت و دراز کشید بهش نگا کردم*
ات. چرا اینجوری میکنه؟ *زیر لب
جی. وسایلتم فردا جمع کن اومدم وسایلت توی اتاق نباشه
ات. هوم باشه
جی. صبح زود بیدار شو دیر بلند شی باید خودت پیاده بری مدرسه*جدی
ات. چقد زور میگی اهه*بلند
پاشدم رفتم از اتاق بیرون*
خیلی گشنم بود تصمیم گرفتم دوکبوکی درست کنم*
با کلی زحمت و کثیف کردن ظرفا ی دوکبوکی خوشمزه درست کردم بوش کل خونه رو برداشته بود*
گوشیم زنگ خورد و رفتم اونور و گوشی رو برداشتم و مشغول صحبت بودم*
.....
تلفنم تموم شد و وارد اشپزخونه شدم دهنم باز موند*
هیچی توی قابلمه نبود*
رفتم توی اتاق غذا خوری با چیزی که دیدم پشمام ریخت*
جیمین با بالای تنه ی لخت نشسته بود روی صندلی و داشت دوکبوکی میخورد*
همینجوری با چشای درشت😳نگاش میکردم*
ات. همه رو خوردی؟ *تعجب
نگام کرد*
جی. اره*دهن پر*
ات. من این همه زحمت کشیدم که تو بخوری غذا رو*عصبی
رفتم سمتش با عصبانیت*
جی. مگه تو بلدی از این کارا*خنده
ات. اره بلدم.
ات. بسه دیگه بزار این یذره رو من بخورم*از دستش کشیدم این طرف*
ازم گرفت*
جی. گشنمه*جدی
جی. برو به خدمتکار بگو درست کنه
ات. من خودم درست کردم که خودم بخورم نه تو*عصبی
اخرش هارو هم خورد*




☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
دیدگاه ها (۸)

نام فیک:عشق مخفیPart: 11ویو جیمین*خیلی گشنم بود رفتم پایین.ب...

نام فیک:عشق مخفیPart: 12ویو ات*یچیزی ریخت روم یخ یخ بود از خ...

نام فیک:عشق مخفیPart: 8ویو ات*چشامو مالوندم*ات. اه بازم مدرس...

نام فیک:عشق مخفیPart: 7ویو جیمین*جی. گفتم که برام کار پیش او...

نام فیک: عشق مخفیPart: 36ویو جیمینات. باشهات. غذا خوردی؟جی. ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط